۹/۲۲/۱۳۸۳

انتصابات


چندی است که صحبت از باصطلاحات انتخابات است ولی هنوز چهره بارزی بطور قطعی وارد صحنه انتخابات نشده است. جبهه دوم خرداد چشم اميد خود را به مهندس موسوی دوخته بود که قبلاً نخست وزير بوده و احتمال اينکه شورای نگهبان بتواند به او برچسبی بزند بعيد بنظر می رسيد، همانطوريکه نتوانستند به خاتمی برچسبی بزنند و برای دو دوره باصطلاح رئيس جمهور شد.

حالا که موسوی بطور قطع کناره گيری خودش را از اين انتخابات تشريفاتی اعلام کرده، جبهه راست با خيال راحت می تواند کانديد خودش را اعلام کند که تا زمانيکه يکی از پريشانحالهای حوزه علميه نباشد، و در نزد مردم اندکی احترام داشته باشد، بدون شک رئيس جمهور آينده مان خواهد بود. چون باحتمال زياد شورای نگهبان همه کانديدهای اصلی جبهه اصلاح طلب را رد صلاحيت خواهد کرد و مهلتی برای انتخابات رقابتی باقی نمی ماند.

در اين ميان نقش رفسنجانی اهميت دارد. ايشان که هنوز کانديداتوری خودش را اعلام نکرده و بقول فرنگی ها دارد آب را آزمايش می کند، اگر وارد جريانات انتخاباتی شود، می خواهد که حتماً از اين انتخابات پيروز بيرون آيد. چون آبرويش در انتخابات مجلس ششم قدری خدشه دار شد و نمی خواهد آن سناريو دوباره تکرار شود.

موضوع مهم تر اينکه بعد از اينکه انتخاب شد، چه رويه ای را در پيش می گيرد. آيا به سيستم خفقانی که در حال حاضر وجود دارد ادامه می دهد ويا روش جديدی را دنبال می کند. بهرحال موضوع مهم براي رفسنجانی و ديگر سران قوم، نجات جمهوری اسلامی است و برای اينکار حاضرند به هر نيرنگی روی بياورند.

خاتمی چند صباحی رئيس جمهور بود و بقول خودش با برقراري سيستم باصطلاح مردمسالاري خواست که نظام را نجات دهد که نشد و همه حرفها و نقشه هايی که داشت نقش بر آب شد.

حالا اگر نوبت دوباره به رفسنجانی رسيده باشد، هدت اصلی اش نجات رژيم است و بقيه مسائل نقش ثانوي دارد. در اين راه حاضر خواهد بود که به هر دوز و کلکی متوصل شود، چون اگر اين رژيم از هم پاشيد، همه سرمايه و قدرتی که در نتيجه رژيم بدست آورده نيز نقش بر آب می شود.


:رأی بدهيد Balatarin

زورم که به شما رسيده


امروز در سايت دانشجويی می خواندم که عده ای به تجزيه و تحليل واقعه ای پرداخته اند که در ميتينگ دانشجويان و خاتمی در دانشگاه تهران رخ داد.
البته نظرات مختلف بود:‌عده ای می گفتند که تنها ده دوازده نفر بودند که شلوغ می کردند که اينهاهم در حقيقت دانشجو نبوده اند و در لباس دانشجو در جلسه حضور پيدا کرده بودند. البته می شود گفت که ملا و آخوند و طلبه لباس دارد؛ ولی فکر نکنم بشود گفت که دانشجو لباس دارد. عده ای ديگر هم می گفتند که چنين رفتاری در شأن دانشجو نيست و دانشگاه محل درس و گفت و شنود و بحث و تحليل است.
حالا نمی دانم نظر خود آقای خاتمی چيست. از قرار معلوم ايشان در بخشی از اين جلسه از کوره در می رود و می گويد کاری نکنيد که بگم بيرونتان کنند. که اين قدرت رياست جمهوری را نشان می دهد. ايشان که نتوانست جلوی صدها بی عدالتی و زورگويی سيستم جمهوری اسلامی را بگيرد، حالا زورش به يک عده دانشجوی بيگناه رسيده و قد علم می کند که فکر می کنيد که با کی طرفيد؟ من رئيس جمهور جمهوری اسلامی و شخص دوم اين مملکتم. درست است که هيچ قدرت سياسی و نظامی و قانونی ندارم، درست است که نتوانستم دو لايحه ای که قدرت های قانونی رئيس جمهور را تثبيت می کرد را از سد شورای نگهبان بگذرانم، درست است که نتوانستم يک انتخابات مشروع راه بياندازم، درست است که در مقابل هر مانعی کوتاه آمدم و صبر ايوب کردم، درست است که از سيستم نامشروع ولايت فقيه طرفداری کردم و صدايم در نيامد... ولی زورم که به شما رسيده و می دم بيرونتان کنند
.


:رأی بدهيد Balatarin

خواب خام خاتمی


چند روزی است که غوغايی بر سر ديدار آقای خاتمی از
دانشگاه تهران برپا شده. جريان از اين قرار است که ايشان
برای بقول خودشان احوالپرسی و گفت و شنود به دانشکده فنی رفتند. ولی با استقبال آن چنانی روبرو شدند.
اين خبر را اولين بار در سايت بی بی سی خواندم. بعد به سايت خبرگزاری دانسجويی رفتم که برداشت کاملاً متفاوتی از جريانات داشت. درست مثل اينکه از يک ميتيگ ديگری گزارش می کرد. در گزارش خبرگزاری دانشجويي، از قرار معلوم دانشجويان به استقبال رئيس جمهور محبوبشان شتافته و با فريادهای جاويد خاتمی (!) به وی خير مقدم گفته اند.
مثل اينکه واقعيت چيز ديگری بوده است. ولی آقای خاتمی فکر می کند که در حقيقت تعبير خبرگزاری دانشجويی صحيح است.
نکته قابل توجه اينست که انگار آقای خاتمی انتظار برخوردی دوستانه با دانشجويان را داشته است. ايشان که در هر مرحله از مدت باصطلاح زمامداری اش تسليم شدن بی چون و چرای خود را در مقابل سيستم ولايت فقيه نشان داده، با پررويی کامل در مقابل دانشجويان قرار گرفته و انتظار خيرمقدم هم داشته است.
تنها تعبيری که می شود از اين جريان کرد اينستکه ايشان در دنيای خودش زندگی می کند. هر کسی که واقعاً فکر می کند که در سيستم ولايت فقيه و شورای نگهبان می توان دموکراسی داشت فقط دارد خودش را فريب می دهد


:رأی بدهيد Balatarin

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]

تنها با ذكر كامل منبع ، استفاده از مطالب وبلاگ آزاد است ©