۷/۲۶/۱۳۸۷

هياهوی بازگشت به مملکت

اين روزها که می رود تمام اساس سيستم سرمايه داری فروپاشی کند، مردم به دنبال دستاويزی می گردند که همه چيز را برای چند لحظه هم شده فراموش کنند و بهترين روش ممکن روی آوردن به مسائل بيخودی و جنجالی است. مردم مغرب زمين که بيشتر تحت فشار اين بحران اقتصادی قرار گرفته اند، بيش از معمول دنبال موضوعاتی می گردند که حواسشان را منحرف کند. پس به شايعات و جنجال های هاليوودی پناه می برند.

صحبت از موضوعات بی خودی هاليوودی شد، يک خانم هنرپيشه ايرانی هم پيدا شده که يک نقش درجه سه در يک فيلم هاليوودی بازی کرده. منکه اين فيلم را نديده ام و خيال هم ندارم پولی که در همين سيستم در حال فروپاشی با هزار بدبختی بدست آورده ام را صرف يک فيلم بی سرو ته هاليوودی کنم. ولی بازی اين خانم هنرپيشه را در يک فيلم ايرانی ديده ام که به کارگردانی يکی از ناموران سينمای ايران بود. خود فيلم بسيار مأيوس کننده بود ولی بازی اين خانم بيش از هرچيز ديگر توی زوق می زد. اگر بازی اش در اين فيلم هاليوودی هم به همان افتضاحی بوده که ديگر بی خيال!

با اين حال قرار شده که به شرکت اين خانم هنرپيشه در يک فيلم هاليوودی افتخار کنيم. همانطوريکه قرار است به شرکت آن يکی خانم هنرپيشه که در فيلم ها و نقش های ضد ايرانی بازی مي کند افتخار کنيم. آخر هر چه باشد هاليوود به مردان و زنان شرقی برای ايفای چنين نقش هايی نياز دارد. يک نفر هم بايستی پيدا شود که نقش تروريست ها را بازی کند. يا نشان دهد که زن های شرقی در يک جامعه قرون وسطايی چطور تحت ظلم و جور دائمی قرار دارند و دائماً سنگسار می شوند.

بهرحال اول کار که معلوم شد ايشان در چنين فيلمی بازی کرده اند، در اينترنت چو انداختند که ممنوع الخروج شده چون بدون حجاب اسلامی بازی کرده. اين موضوع خودش باعث کلی بحث و جدل و حرف های اضافی و بی سروته شد که چگونه دژخيمان رژيم جلوی سعادت و پيشرفت يک زن ديگر را گرفتند و غيره.

بعد يکهو سروکله خانم از هاليوود سبز شد! آنهم بدون حجاب که دوباره بحث سر بی حجاب بودن خانم شروع شد که چه نشسته ايد تابوی ديگری شکسته شد و اين شيرزن با اين اقدام حماسی خود مشت پولادينی بر حيثيت پوسيده و دروغين رژيم آخوندی نواخت و از اين قبيل حرف ها. درست مثل اين بود که برای اولين بار در عمرمان شاهد يک زن بی حجاب بوديم.*

همه کسانی که مملکت را با هواپيما ترک کرده اند با سناريوی زير آشنايی دارند. پس از اينکه هواپيما باند فرودگاه تهران را ترک کرده و اوج می گيرد، کم کمک روسری ها و مانتوها برداشته شده و در زير آن لباس هايی هويدا می شود که لرزه بر تن سردار رادان و تمام خشکه مقدس ها می اندازد. پس اين موضوع که اين خانم حجاب از سر برداشته موضوع جديدی نيست که حالا باعث شده بگويد که از بازگشت به ايران هراس دارد. مگر اولين زنی است که در خارج مملکت حجاب از سر بر می دارد؟

از سوی ديگر پدر خوانده وبلاگ نويسی فارسی مدتهاست که در وبلاگش چو انداخته که می خواهد به شابدولظيم يا قلهک ويا اوين برگردد. حتی چون وبلاگ اصلی در ايران فيلتر است، يک وبلاگ ديگر راه انداخته و پست ها را از وبلاگ اصلی کپی می کند. تمام جماعت وبلاگستان هم به ذوق آمده و آماده اند که اين شخص به ايران برگردد و ببينند چه نوع بلايی برسرش می آورند. به احتمال قريب به يقين کاری باهاش نخواهند داشت و می گذارند رد کارش شود. آنوقت است که جماعت مجازی وبلاگ نشين بگويند که ديديد گفتيم طرف جاسوس ج.ا. بود. پس در هر دو صورت اسم و رسمی برای خودش دست و پا خواهد کرد.

امروز برايش کامنتی گذاشتم و پيشنهاد کردم که با خانم هنرپيشه تماس بگيرد و طوری برنامه شان را جور کنند که بتوانند با يک هواپيما به ايران برگردند. قبلاً هم به همه بنگاه های خبری داخلی و خارجی خبر بدهند که با عکاس و فيلم بردار در فرودگاه تهران حاضر شوند. چون اگر برای وبلاگ نويس جمع نشوند، حتماً برای خانم هنرپيشه خواهند آمد. اينطوری خطر دستگيری هم کاهش پيدا می کند.


از همه اين حرف ها که بگذريم. هر روز هزاران نفر بدون جار و جنجال وارد مملکت می شوند و هيچکس هم خبردار نمی شود. حالا چطور شده که بازگشت اين دو نفر اينقدر سروصدا راه انداخته فقط خدا می داند و خودشان.

* در تصوير فوق بخش های گوناگون يک زن بی حجاب ايرانی علامت گذاری شده. اين اقدام صرفاً به خاطر اطلاع رسانی به جامعه ايرانی انجام شده که ممکن است تا کنون يک زن بی حجاب ايرانی را نديده باشند.


:رأی بدهيد Balatarin

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]

تنها با ذكر كامل منبع ، استفاده از مطالب وبلاگ آزاد است ©