۲/۲۰/۱۳۸۸
چطور می توان آبروی ملاها را (بيش از اين) برد؟
اين روز ها رسم شده که هر ننه من غريبی يک ميکروفن و يک دوربين دست بگيرد و از خيابان های تهران گزارش کند. مخصوصاً اينکه اين گزارشگر مثل اين آقا يهودی هم باشد، آنهم در جمهوری اسلامی که به قول همين رسانه های سخت ليبرال در فکر محو کردن سرزمين آبا و اجدادی شان (بخوانيد سرزمين غصب شده) می باشد. چون عاشق لحظه ای هستند که به خاطر باورهای مذهبی شان در جمهوری اسلامی مورد پرس و جو قرار بگيرند. و زمانيکه اين اتفاق نمی افتد، سخت دمق می شوند.
داشتم کانال های تلويزيون را عوض می کردم که به گزارش اين آقا از تلويزيون دولتی کانادا رسيدم که در مورد فرهنگ جوانان بود و اينکه چطور جوان ها در ايران آخوندی بايستی به مواد مخدر و موسيقی زير زمينی و غيره پناه ببرند. نکته جالب در مورد کل برنامه در اينجا بود که همه اين جوانان «عصيانگر» که تحت چنين رژيم دد منشی گرفتار شده اند، به طور آزادانه جلوی دوربين صحبت می کردند و انتقاد می کردند، بدون اينکه از کسی هراس داشته باشند. از سوی ديگر در چنين خفقانی به گزارشگر اجازه داده شده بود که با هر کسی که می خواهد صحبت کند و هر نتيجه ای که می خواهد بگيرد. ايشان بايستی دفعه ديگر به يکی از آن کشورهای عربی «ميانه رو» ويا دوست سرزمين مقدسش سری بزند و ببيند که آيا می تواند به همين آزادی گزارش تهيه کند يا خير.
آقای سولومون (همان گزارشگر بی غرض خودمان) بر اين عقيده بود که رژيم به جوان ها به اندازه کافی آزادی بيان می دهد تا اين انقلاب زيرزمينی تبديل به انقلاب اجتماعی نشود.
خب، انگار بعد از انقلاب مخملين نوبت به انقلاب موسيقی «رپ» رسيده است. نسل «عصيانگر» جوان در ايران که قرار است منشأ تغييرات اجتماعی بشود، به موسيقی رپ گوش می کند و دماغش را هم عمل کرده است! «چون به ما آزادی اجتماعی و سياسی نمی دهند، پس ما هم دماغمان را عمل می کنيم» آخر به عقيده اين گزارشگر آبکی حتی عمل کردن دماغ نشانه عصيان و نافرمانيست که منجر به انقلاب دماغ عمل کرده ها می شود.
آقای سولومون : دفعه ديگر به نقاط ديگر شهر هم سری بزن. ببين مشکلات آنها چيست؟ شايد مشکلشان اينهايی نباشد که تو گزارش کردی. شايد مشکلاتشان واقعی باشد. آقای سولومون: همين احمدی نژاد که به عقيده تو و همرزمانت در رسانه های ليبرال، مظهر اختناق در رژيم دد منش جمهوری اسلامی است، به احتمال زياد دومرتبه با اکثريت آرای ملت که بيشتر آنها هم جوان ها خواهند بود انتخاب خواهد شد. آقای سولومون: تو و همرزمان ليبرالت کجا بوديد که از جوانان و نوجوانان زمان شاه گزارش تهيه کنيد و وقتی که انقلاب شد همه تان بهت زده بهم نگاه می کرديد . کجا بوديد که جوانان و نوجوانان مملکت از ترس ساواک حتی نمی توانستند در مورد جزئي ترين جنبه های زندگی اجتماعی شان انتقاد کنند. آنهم نه در مقابل دوربين تلويزيون، بلکه در مقابل نزديک ترين دوستانشان.
آقای سولومون: اين پارادوکسی که ازش صحبت شد چيست؟ شايد اگر به خودت زحمت داده بودی و با اقشار ديگر جوانان صحبت کرده بودی شناخت بهتری از اين پارادوکس ايران پيدا می کرديم.
۲/۱۴/۱۳۸۸
فرند فيد
پيغام: چرند! (همراه با يک عکس صکصی)
۱۲۰ نفر <لايک> <صورت خندان>
۲۸۴ کامنت: (احساس خوب برای نويسنده/شاعر/آرتيست که با نبوغ ذاتی که داشت يکهو به فکر اين واژه پرمعنا افتاد)
نمونه کامنت ها:
بابا ای ول
خيلی با حال بود
دمت گرم
چه چرندی چه پرندی
ما که حال کرديم
جمالت را عشق است
اتفاقاً منهم همين الان به فکر چرند بودم
بابا دست ور دار
چرند که چی؟
کجايی؟
....
اينهم اتلاف وقت نسل جوان. اينهم روش جديدی که کاپيتالسيم ملت را سرکار گذاشته که فکر کنند واقعاً دارند يک کار مثبت انجام می دهند. دارند فی البداهه ترشحات مغزی شان را با ديگران در ميان می گذارند.
بسی رنج بردم در اين سال سی..... زکی! برو بابا دلت خوشه، فرند فيد را عشق است که همه را شاعر و نويسنده کرده!
اينهم شده مکالمه نسلی که قراره دنيای آينده را بسازه.
گود لاک!
پ.ن.: راستی «توويتر» چيه؟ چطور ميشه «مِمبر» شد؟
«گاتا هَو اِت»
اشتراک در پستها [Atom]