۱۱/۱۰/۱۳۸۳

انتخابات مخفی

انتخابات مخفی در عراق در جريان است. اين اولين بار در تاريخ بشريت است که انتخاباتی بطور مخفيانه برگزار می شود. همه چيز مخفی است، از کانديد مجلس گرفته تا برگه انتخاباتی تا محل رأی گيري. حتی رأی دهنده ها از ترس جانشان مخفی هستند. اکثريت غريب به اتفاق سنی ها در اين انتخابات شرکت نمی کنند. عده ای از ترس جانشان و بقيه که انگار از جانشان سير شده اند، از بيهوده بودن چنين انتخاباتي. وقتی که ايادی آمريکا باعث و بانی انتخابات باشند، از اين بيشتر نمی توان انتظار داشت. حتی رئيس جمهور دست نشانده عراق هم، شايد از ترس جانش چون سنی است، اذعان کرده که اکثريت مردم در اين انتخابات شرکت نخواهند کرد.
در مابقی کشورهای منطقه، بخصوص آنهايی که نامشان در "محور شيطاني" ذکر شده، عده ای هستند که چشم اميد به آمريکا دوخته اند و هنوز فکر می کنند از اين امامزاه برکتی می رسد. حقيقتش خود من هم زمانيکه اوضاع نکبت بار ملت های عربی را می ديدم که با چه خفتی زيربار حکومت های غيرمردمی خودشان می روند، گاهی فکر می کردم که شايد تنها نجات همان حمله نظامی و وارد کردن "دموکراسی آمريکايی" باشد. چون اگر خود مردم نمی خواهند ويا نمی توانند کاری بکنند، شايد تنها راه چاره همين است. ولی بعد از عراق، ديگر نمی توان چشم اميد را به آمريکا دوخت و بايستی فکری ديگر کرد.
عده ای از هموطنان عزير که بعد از انقلاب راهی فرنگ شدند و در شهرهای مختلف غربی سکونت گزيدند نيز چشم اميد به آمريکا دوخته اند. اين آقايان که نزديک به سه دهه در فرنگستان نشسته اند و با خاطراتشان از تهران و قيطريه و زعفرانيه و کاباره باکارا و قصر يخ و کلوب پرسپوليس و هزار مکان ديگر که ما خوابش را هم نمی ديديم زندگی می کنند، در انتظار يک "ناجی" هستند که کشور را از دست ملايان رها کرده، تمام مايملک از دست رفته شان را برگردانده و آنها را به خانه هايشان در نقاطی که در بالا ذکر شد برگرداند. ترجيح می دهند که اين ناجی از دودمان پهلوی باشد ولی هرچه آمريکا صلاح بداند همانست. اينها حاضرند که مملکتشان زيرپای چکمه های امريکايی لگدمال شود ولی در آخرکار به مال و منال گذشته شان برگردند.

برگرديم به "انتخابات". البته همه ما از اين مشکل اساسی در مملکت واقفيم که تا زمانيکه فيلتری بنام شورای نگهبان وجود دارد نمی توان اميد به انتخابات آزاد داشت. اين موضوع واضح است که سران قوم با تکيه کردن بر اختياراتی که در دست دارند از هرگونه فرصتی استفاده می کنند تا در مقابل خواستهای بر حق مردم سدی عظيم ايجاد کنند. در عين حال شاهد انتخاب شدن خاتمی بعنوان يک اصلاح طلب بوديم و در مجلس ششم نيز اصلاح طلبان اکثريت داشتند. بسياری بر اين باورند که اصلاح طلبان داخل حکومتی در حقيقت بخشی از خود حکومت هستند و نمی توان آنها را اصلاح طلب واقعی قلمداد کرد. اين بحثی قابل تأمل و در عين حال جداگانه است. موضوع اساسی اينستکه در همين رژيم جمهوری اسلامی با همه کاستی ها و ظرفيتهای غيرمردمی اش، فرصتی پيش آمد که يک رئيس جمهور و مجلس اصلاح طلب وارد حکومت شوند. حالا اين وضعيت را با اوضاع عراق مقايسه کنيد که اکثريت مردم حتی در انتخابات شرکت هم نخواهند کرد که بيشترشان بخاطَر ترس جانی است و بقيه هم اميدی به اين دولت دست نشانده ندارند. شايد هنوز روزنه اميدی برای ايران وجود داشته باشد.

در همين رابطه: ضد منجی


نظرات: ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]





<< صفحهٔ اصلی
:رأی بدهيد Balatarin

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]

تنها با ذكر كامل منبع ، استفاده از مطالب وبلاگ آزاد است ©