۱۱/۱۵/۱۳۸۴
آزادی مطبوعات و حدود آن
در اين چند روزه که به مسافرت کوتاه مدتی رفته بودم اتفاقات زيادی در دنيا رخ داده که يکيش همين به تصوير کشيدن پيغمبر اسلام در يکی از جرايد دانمارکی است. در مورد اين مسافرت بعداً خواهم نوشت ولی فکر کردم چند کلمه ای در مورد مشکلی بنويسم که شايد خود مسلمان ها در به وجود آوردنش نقش ثانوی داشته اند.
اين کارتون را خيلی از ما از طريق اينترنت ديده ايم و از قرار معلوم در يکی از سايت های مجهول الحال ايرانی هم به نمايش گذاشته شده است. من به شخصه نکته خنده آوری در چهره حماقت باری که از پيغمبر اسلام به تصوير کشيده شده پيدا نکردم. با آن چشمان از حدقه در آمده و ابروهای پرپشت بيشتر به يکی از امرای عثمانی شباهت دارد تا پيغمبر اسلام که به بنابر حديث بسيار خوش چهره بوده.
اين کارتون در يک روزنامه کم تيراژ دانمارکی چاپ شده بود که با هياهويی که برسر آن به پا شد، حتماً تيراژش تا بحال چندين برابر شده. در حدود هفده سال پيش هم که کتاب «آيه های شيطانی» سلمان رشدی چاپ شد، نتايج مشابهی داشت. چون بعد از اينکه آيت الله خمينی فتوای قتل وی را صادر کرد، تيراژ اين کتاب هجو و مبتذل به چندين ميليون رسيد، عده زيادی از همه جا بی خبر (که شامل حقير می شود) اين کتاب را خريدند و از اين پولی که به دور ريخته بودند و باعث هرچه مشهورتر شدن اين نويسنده درجه دو يا سه شده بودند پشيمان گشتند.
ولی مثل اينکه ما مسلمان ها (چه آنهايی که هنوز ديندار هستند و چه آنهايی که مثل بنده آن ته دينی هم که داشتند را قورت داده اند) هيچگاه از اشتباهاتمان درس عبرت نمی گيريم. همانطوريکه يک نويسنده درجه دو يا سه را ستاره شهير دنيای ادبيات کرديم که با نوشتن يک کتاب مزخرف که انسان را به حالت خلسه وارد می کند مشهور شد، موجب شديم که تيراژ يک روزنامه ناشناخته دانمارکی چندبرابر شود، مدافعان آزادی مطبوعات سنگ دفاع از چاپ چنين کارتونی را که برای بيش از يک ميليارد جمعيت جهان نفرت انگيز است را به سينه بزنند و سران اين کشورهای مدافع آزادی و حقوق بشر هم سکوت اختيار کنند و هيچگونه عکس العمل قانونی نشان ندهند.
چندی پيش کتابی را خواندم که نوشته يک خانم همجنسگرای مسلمان کانادايی به نام ارشاد منجی است. اين کتاب که «مشکل اسلام در جهان امروز» نام دارد مجموعه ای از افکار اين خانم نويسنده است که خودش را «رفيوزنيک» مسلمان می داند. اولين فکری که در ذهن خواننده تداعی می شود اينست که اين خانم با اين انزجارشديد از تمام مظاهر اسلامی و مسلمان بودن، چرا هنوز خودش را مسلمان می داند. آيا دليلش فروختن کتاب و شهرت است؟ والله! در ممالک غربی که مهد آزادی و حقوق بشر هستند، آدم می تواند به هر مسلک و ايدئولوژی اعتقاد داشته باشد و هيچکس هم مانع کارش نشود. حالا چه شده که اين خانم با اين همه شرم و اين همه نفرت از مسلمان بودن تصميم گرفته که مسلمان باقی بماند و به داد کسانی برسد که به دادرس اين چنانی نيازی ندارند.
کتاب مملو از بزرگنمايی و تعريف و تمجيد از نظام ليبرال دموکراسی غربی و محکوم و خوار و زبون کردن کشورهای مسلمان و مردم آنهاست، بدون اينکه ديد تاريخی داشته باشد. بدون اينکه به نتايجی که استعمارگری و استعماری گری نو برای کشورهای منطقه داشته است اشاره ای بکند. بخش اعظمی از اين کتاب به سفر اين خانم نويسنده به اسرائيل اختصاص داده شده که در آن به تعريف و تمجيد اين موجوديت و سرزنش عربهای مقيم اين خطه می پردازد بدون اينکه به مسئله اصلی بپردازد که همان اشغال سرزمين فلسطينی است. هر نکته مثبت ويا به ظاهر مثبتی که در اسرائيل می بيند را بزرگنمايی می کند و در مورد عربهای تحت اشغال منفی بازی می کند.
علاوه بر اين، کتاب مملو از تبليغات علنی در دفاع از سياست های آمريکايی در منطقه است. چنان از آمريکا سخن می گويد که بعضی اوقات امر به انسان مشتبه می شود که نکند کتاب را يکی از نومحافظه کاران آمريکايی نوشته باشد. از سياست های بوش در قبال اسرائيل و کشورهای عربی به شدت دفاع می کند.
حالا اين کتاب با اين مزخرفاتی که نوشته در کانادا در فهرست پرفروش ترين کتاب هاهم قرار گرفته و به قول نويسنده به چند زبان ديگر هم ترجمه شده! يک عده از همه جا بی خبر هم اين مهملات را می خوانند وفکر می کنند اين صدای خاموش شده ملت های مسلمان است.
برگرديم به موضوع کارتون پيغمبر. چندی پيش که احمدی نژاد در سخنانی موضوع هولوکاست را زير سوال برده بود با حملات بی سابقه سران کشورهای غربی مواجه شد که به صور مختلف اين گفتار را تحت حمله قرار دادند که شامل حملات لفظی ويا حتی در بعضی موارد تهديد به حملات نظامی می شد! به نظر می رسد که در اين کشورها می توان به همه چيز و همه کس توهين کرد مگر اينکه موضوع ارتباطی به اسرائيل پيدا کند و به صورتی موجوديت آنرا تحت پرسش ببرد. آنوقت است که از قانون هايی که برای مقابله با اين مشکلات ابداع کرده اند که شامل قوانين مربوطه به مواجهه با نفرت می شود استفاده می کنند.
ولی مثل اينکه اينگونه قوانين تنها در مورد يهوديان قابل اجراست. هنگاميکه کارتونی در روزنامه ای چاپ می شود که به باورهای دينی ميليون ها مسلمان اهانت می کند، همه سخن از آزادی مطبوعات می زنند. انگار که در اينجا جرمی اتفاق نيافتاده. انگار با به تصوير کشيدن شخصيتی که سمبل و نشانه مسلمان بودن است، نشانه آن چيزی است که هر مسلمان بدون چون و چرا مقدس می داند، فرستاده خدا می داند و پنج بار در طول مدت روز با نامش نماز می خواند توهين شود، هيچگونه اقدام قانونی برای جلوگيری از نشر و تکثير اين کارتون نمی شود. ولی خدا نکند کسی در مورد هولوکاست چيزی بگويد. آنوقت است که زندگی را برايش سياه می کنند. چون برای اينها هولوکاست بالاتر از همه چيز است. بالاتر از خدا و دين و مذهب است. و مطمئناً بالاتر از پيغمبر اسلام است.
پ.ن.: اين کاريکاتوريست هايی که اينقدر سنگ آزادی بيان را به سينه می زنند و با اين کار آخرشان به نفرت از اسلام (islamophobia) اينقدر خدمت کردند، اگر جرات دارند يک کاريکاتور در مورد هولوکاست بکشند. اگر قرار است به باورهای فکری مردم اهانت شود و با اين کار آزادی مطبوعات را ترويج داد، چرا اين مطلب را به مسلمانان محدود کنيم؟ از يک سو با اهانت به پيغمبر و ترويج نفرت از اسلام کوته فکری و عدم قبول فرهنگ ها و مليت های ديگر را جشن می گيرند. از سوی ديگر هر چيزی که مربوط به اسراييل و هولوکاست و غيره می شود برای اينها مقدس است و نبايستی مورد سوال قرار گيرد. مثل اينکه خون يهودی هايی که کشته شدند از خون کسانی که هر روز در عراق و فلسطين و غيره کشته می شوند ويا خون ميليون ها لهستانی، کولی، روس و غيره که در هولوکاست کشته شدند رنگين تر است. دورويی و ريا از اين بيشتر؟
اشتراک در پستها [Atom]