۱۲/۰۶/۱۳۸۴

آزادی بيان و حدود آن

بيشتر اوقات از اين قدرتی که صهيونيست ها در اروپا و آمريکای شمالی دارند حيرت می کنم ولی گاهی اوقات به وحشت می افتم.

در دهه هشتاد که در دانشگاه يورک کانادا مشغول به «تحصيل» بوديم، تشکيلاتی در اين دانشگاه وجود داشت به نام «فدراسيون دانشجويان يهودی.» در آن زمان ها اين تشکيلات بر روی همه ارکان اين دانشگاه کنترل داشت و از هرگونه اقدامی که به نحوی با منافع دانشجويان يهودی منافات داشت جلوگيری می کرد.

ما ايرانی ها هم که از قدرت اين تشکيلات آگاه بوديم، سعی می کرديم زياد وارد مسائل مربوط به فلسطين و به طور کلی سياسی نشويم. با اين حال اعضاء محترم اين تشکيلات در هر موقعيتی ما را تحت بازجويی قرار می دادند و نظر ما را در مورد «کشور اسراييل» جويا می شدند. بيشتر اوقات خودمان را به کوچه علی چپ می زديم و اظهار نادانی می کرديم. ولی آنها هم مصر بودند. پس آخر سر برای اينکه برايمان دردسری ايجاد نشود وفاداری خود را به اين موجوديت ابراز می کرديم.

دوستی داشتيم که ايرانی يهودی بود و مرتب با اين گروه به مشاجره و مناظره مشغول بود و چون يهودی بود اجازه داشت که به اين گونه مشاجره ها بپردازد.

اين نکته آخری را بيشتر به اين دليل گفتم که بين صهيونيست ها و يهودی ها تفاوت قائل شوم و نيز گفته باشم که دوست يهودی هم داشته ام که کسی برچسب يهودستيزی به ما نچسباند. با اين وجود متأسفانه اين شخص بخصوص بهترين دوستم نبود. می بخشيد.

اين اوضاع فقط به محيط دانشگاهی محدود نمی شد. در آن زمان ها هرگونه انتقادی از کشور اسراييل تابو بود. اگر کسی صدايش در می آمد برچسب های يهودستيزی و نازی گری و فاشيست بود که حواله اش می کردند.

در طول اين سال ها انتفاضه اول شروع شد. مردم دنيا با چشم خودشان وضعيت اسف بار فلسطينی ها را ديدند. حکومت نژاد پرست آفريقای جنوبی که يکی از طرفداران پروپا قرص اسرائيل بود سقوط کرد. انتفاضه دوم شروع شد. سازمان های مدنی فلسطينی انسجام گرفتند. آخر سر شخص منفوری به نام آريل شارون منتخب مردم اسرائيل شد و چهره واقعی اين حکومت را به جهانيان نشان داد. کار به جايی رسيد که حتی رئيس جمهور نومحافظه کار آمريکايی هم سخن از کشور فلسطين به ميان آورد. تابوی ديگری شکسته شد.

پس اين تابويی که بيست سال پيش وجود داشت و هرگونه انتقادی از دولت اسرائيل گناهی نابخشودنی بود ديگر وجود ندارد. و اين بخاطر آگاهی بيشتر مردم جهان و تلاش و از خودگذشتگی مردم فلسطين در راه شناسايی وضعيت اسفناکشان به جهانيان است.

اينروزها صحبت آزادی بيان زياد پيش می آيد. کسانی هستند که می گويند اگر قرار است آزادی بيان باشد، پس بايستی بتوان در مورد مسائلی از قبيل هولوکاست هم بحث و گفتگو کرد. گروه های صهيونيست برای مقابله با اين روند جديد بسيج شده اند. به مخالفين همان برچسبی را می زنند که بيست سال پيش به کسانی می زدند که با سياست های اسرائيلی مخالفت می کردند.

از سوی ديگر اين بار صهيونيست ها از قدرت قانونی نيز برخوردارند. در بسياری کشورهای غربی هرگونه پرسش در مورد هولوکاست غيرقانونی است. پس صهيونيست ها از اين حربه برای خاموش کردن صدای دگرانديشان بهره می برند.

نمونه اش همين جنجالی است که بر سر سخنان احمدی نژاد به راه انداخته اند. حالا هم يک وکيل اسرائيلی در دادگاه آلمان از احمدی نژاد برای سخنانش شکايت کرده. زمانی که دليلش را برای اين شکايت آنهم به يک دادگاه آلمانی جويا شده اند، به قول بی بی سی فارسی اينطوری جواب داده:

«او (آقای احمدی نژاد) از زمانی که به رياست جمهوری ايران برگزيده شده، همه جور سخنرانی های تحريک آميز ايراد کرده است. او در اين سخنرانی ها درباره آلمان از دو نقطه نظر حرف زده است. اول، مقياس هولوکاست را کوچک جلوه داده يا کلا انکار کرده است و دوم پيشنهاد داده که آلمان بخشی از خاک خود را به يهوديان اسراييل بدهد تا بتوانند در آنجا مستقر شوند. برای همين، برای ما آسان تر و منطقی تر است که دادرسی را در آلمان شروع کنيم.»

البته دليل اصلی شکايت اين وکيل اسرائيلی به دادگاه های آلمانی موضوع دومی است که مطرح کرده بود. اگر آلمان و کشورهای غربی باعث و بانی اين کشتار شدند، چرا مردم فلسطين بايستی تاوان اين کشتار را بدهند. اين موضوعی است که کسی مايل نيست مطرح شود چون به ماهيت رژيم صهيونيستی بر می گردد. پس به صورت تابو در آمده و کسانی که آنرا مطرح می کنند را به دادگاه می کشند و غيره.

ديروز هم در رسانه ها شنيديم که شهردار لندن برای توهينی که به يک خبرنگار يهودی کرده بود به مدت يکماه از سمت خود معلق شد. کن ليوينستگون، شهردار لندن دشمنان فراوانی در قوه حاکمه دارد. وی هيچگاه يک سياستمدار متعارف نبوده. کن ليوينگستون که به «کن قرمز» معروف است از معدود سياستمدارانی است که سياست را برای بهبود وضعيت جامعه شهروندانش می خواهد و به همين دليل قوه حاکمه با او به ستيز پرداخته است. کن قرمز در لندن کارهايی کرده که صاحبان قدرت را خوش نيامده. از سوی ديگر از آرمان هايی پشتيبانی می کند که خشم صهيونيست ها را برانگيخته است. به طور مثال از جنبش فلسطينی ها برای رهايی شان از زير يوغ اسرائيل حمايت کرده است.

حالا يک شکايت جامعه يهوديان بريتانيا به دادگاه باعث شده که شهردار يکی از مهم ترين شهرهای دنيا از سمتش معلق شود! اين کاری است که خيلی های ديگر هم خواستند انجام دهند ولی موفق نشدند. تونی بلر بارها با شهردار لندن شاخ به شاخ شده بود ولی هيچگاه نتوانسته بود وی را حتی برای يک روز از مقامش معلق کند. با اين حال شکايت اين گروه يهوديان موجب شده که شهردار منتخب مردم لندن به خاطر حرفی که به يک روزنامه راست گرا زده بود از کار برکنار شود. اين قدرتی است که در ابتدای اين متن از آن سخن گفتم.
حالا سوالی که پيش می آيد اينست که طرفداران آزادی بيان و اين نوع اراجيف کجايند تا از حق بيان منتخب مردم دفاع کنند؟ طرفداران دموکراسی کجايند که به اين گروه بگويند تنها مردم هستند که می توانند منتخب خود را از مقامش خلع کنند؟


نظرات: ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]





<< صفحهٔ اصلی
:رأی بدهيد Balatarin

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]

تنها با ذكر كامل منبع ، استفاده از مطالب وبلاگ آزاد است ©