۱۲/۱۸/۱۳۸۴

تاريخ را نمی توان فراموش کرد

کاخ رياست جمهوری آلنده تحت حمله قوای کودتاگر



بسياری بنابر مصالح طبقاتی ويا اجتماعی خود هميشه خواسته اند که واقعيت های تاريخی را کتمان کنند ويا به صورت ديگری نمايش دهند. متأسفانه بسياری از گروه های اپوزيسيون ايرانی مقيم آمريکا از اين جنسند.

پريشب فرصتی پيش آمد تا فيلم مستندی را تماشا کنم که از جريانات کودتای آمريکايی ژنرال آگوستو پينوشه برای سرنگونی رياست جمهور منتخب مردم شيلی، سالوادور آلنده بود. آلنده در اوايل دهه هفتاد بعد از سالها مبارزه بالاخره توانست به رياست جمهوری کشورش انتخاب شود. اين موضوع بسياری را در طبقه حاکم شيلی که منافعشان را در خطر می ديدند خوش نيامد و بالاخره با يک کودتای نظامی که به طور مستقيم از طريق سازمان سيا تأمين بودجه می شد موجباب سقوط حکومت آلنده را فراهم کردند و دوران سياه ديکتاتوری آغاز شد.

مردم شيلی به رياست جمهوری آلنده بسيار دل بسته بودند و اميد داشتند که وضعيت زندگی شان بهبود پيدا کند. ولی دولت آلنده بعد از کمتر از سه سال کشمش با طبقه حاکم، با کودتای خونبار آمريکايی به زير کشيده شد و دوران ديکتاتوری پينوشه آغاز شد که بيش از هفده سال ادامه پيدا کرد. در طی اين سالها جلوی هر گونه پيشرفت سياسی و اجتماعی گرفته شد. عده زيادی به زندان افتادند، شکنجه شدند ويا دست آخر ترور و تبعيد شدند.

متأسفانه شيلی تنها کشوری نيست که اينگونه دخالت ها، اينگونه ترورها و اينگونه کودتاها را شاهد بوده که به طور مستقيم از طرف عمال آمريکايی رهبری و هدايت می شده است. دولت مردمی مصدق هم طی يک کودتای آمريکايی/انگليسی سقوط کرد و سيستم ديکتاتوری جانشين آن برای بيش از بيست و پنج سال با کمک های مستقيم آمريکا سرپا ماند تا بالاخره به انقلاب اسلامی منجر شد.

چند روز پيش نوشته ای را در وبلاگ نيکی خواندم که در مورد شخصی به نام علی افشاری بود که در مقابل کمسيونی در سنای آمريکا شهادت می داده است. نيکی عنوان کرده بود که چگونه فردی که خودش را از رهبران جنبش دانشجويی در ايران می داند و زندانی هم شده، حاضر می شود در مقابل کميته ای ظاهر شود که به رهبری سناتور سنتروم است. اين سناتور راست گرا خواستار بودجه بزرگ تری برای اشاعه دموکراسی در ايران است. نامی که برای اين کمسيون انتخاب کرده بودند «افقهای دموکراسی در ايران» است چون از قرار معلوم «تغيير رژيم» ديگر خريداری ندارد.

کسانی که در مقابل چنين کميته هايی حضور می يابند و کسانی که به هفتاد و پنج ميليون دلاری که دولت بوش برای اشاعه دموکراسی در ايران منظور کرده چشم دوخته اند، ساده لوح نيستند. آنها به خوبی می دانند که اهداف دولت آمريکا برای خيرخواهی ملت ايران نيست. آنها به خوبی می دانند که نومحافظه کاران آمريکايی و ياران هم فکرشان در دولت اسرائيل از نفوذ ايران در منطقه به هراس افتاده اند. آنها به خوبی می دانند که دولت آمريکا برای ايران رژيمی را همانند ديگر رژيم های منطقه در نظر گرفته است. مادام که اين رژيم های دست نشانده از سياست های آمريکا در منطقه دفاع می کنند و مادام که در مقابل قساوت های اسرائيل سکوت می کنند، مورد حمايت آمريکا قرار می گيرند و کمک مالی و نظامی و غيره دريافت می کنند.


پس زمانيکه شخصی که خودش را به عنوان رهبر تشکيلات دانشجويی معرفی کرده و از قرار معلوم سالها نيز در چنين تشکيلاتی فعال بوده در مقابل سنای آمريکا شهادت می دهد، آدم واقعاً به شک می افتد که چگونه چنين شخصی به بالاترين مقام های تشکل دانشجويی ارتقا پيدا کرده و حالا که از مملکت خارج شده و در مقابل سنای آمريکا شهادت می دهد، همان حرف هايی را می زند که نومحافظه کاران آمريکايی می خواهند بشنوند. به نظر می رسد که يک توضيح کوتاه از طرف تشکل دانشجويی پاسخ قانع کننده ای به اين سوال نيست. در چنين موقعيتی کار چنين تشکيلات دانشجويی بسيار دشوارتر می شود چون با همه احترامی که برای زندانيان عقيدتی داريم، تنها به زندان افتادن دلالت بر بيگناهی نيست.

در همين رابطه از وبلاگ Another Irani Online


نظرات: ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]





<< صفحهٔ اصلی
:رأی بدهيد Balatarin

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]

تنها با ذكر كامل منبع ، استفاده از مطالب وبلاگ آزاد است ©