۱/۱۵/۱۳۸۵
جهاد ماتيکی* – يا چگونه می توان يك تندرو را دوست داشت
عکس روی جلد هفته نامه آمريکايی «نيو ريپابليک»
كاندوليزا رايس (همان کاندی دوست داشتنی خودمان) که در حال حاضر عهده دار مقام وزارت امور خارجه آمريکاست در يکی از کنفرانس های خبری اخيرش اذعان کرده بود که آمريکا در عراق دست کم مرتکب هزاران اشتباه تاکتيکی شده است.
اذعان اين تعداد اشتباه (هزاران) آنهم از سوی بلندپايه ترين شخصيت امور خارجه آمريکا قدری جای تأمل دارد. به عبارت ديگر کاندی تلويحاً اذعان می کند که استراتژی «خاورميانه بزرگ» که قرار بود با سرنگونی رژيم صدام شروع شده، مرزها را در هم نورديده و دست آخر حکومت های ياغی را سرنگون کند با شکست مواجه شده و بايستی به فکر راه چاره بود. اين وضعيت با انتخاب حماس در سرزمين های اشغالی فلسطين به نقطه حاد خود رسيد.
بسياری از صاحب نظران بر اين عقيده بودند که بعد از تسخير عراق نوبت به ايران می رسد. ولی اکنون کاندی رايس به زبان خودش اذعان می کند که در عراق مرتکب هزاران اشتباه شده اند. پس عقل سليم حکم می کند که در مورد ايران مرتکب چنين اشتباهاتی نشوند. ولی شواهد نشان می دهد که استراتژيست های کاخ سفيد در تعبير احساسات ايرانی ها نيز مرتکب خطاهای فاحشی شده اند.
چند روز پيش مقاله ای در هفته نامه «تايم» چاپ آمريکا تحت عنوان «چگونه يك تندرو را دوست داشت» نشر شده بود که در مورد وضعيت جديدی است که در ايران به وجود آمده است. مقاله نويس تايم طبق خط مشی معمول اين نشريه ميانه رو و مابقی نشريات ليبرال امريکايي، برای اينکه نبض مردم ايران را به دست بياورد از پيست های اسکی شمشک شروع کرده بود. اين موضوع تعجبی نداشت. بيشتر خبرنگاران و تحليل گران غربی معمولاً به سراغ طبقه مرفه، دانشگاهی ويا اپوزيسيون داخلی می روند.
ولی در اين موقعيت خاص واقعه ای رخ داد که برای خانم نويسنده مقاله و من خواننده غيرقابل پيش بينی بود. بسياری از کسانی که به پيست اسکی آمده بودند از سياست های احمدی نژاد طرفداری کرده بودند!
مهدی 19 ساله دانشجوی رشته معماری می گويد: «از او (احمدی نژاد) بسيار راضی هستم، ما حقوق خود را می خواهيم و او از آنها دفاع می كند.»
خواهرش آناهيتا 24 ساله می گويد: «از زمانی كه احمدی نژاد از متوقف كردن برنامه هسته ای ايران خودداری كرد، نظر خود را نسبت به او تغيير داده ام . او همچون مردی است که بر سر قول های خود ايستاد. »
اين گروه از جوانان مملکت کسانی نيستند که بتوان تصور کرد به احمدی نژاد رأی داده باشند. با اين حال اگر بتوان آنچه خانم نويسنده اين مقاله عنوان می کند را باور کرد، احمدی نژاد توانسته به جامعه بقبولاند که قادر است در مقابل ابر قدرت از منافع مملکت دفاع کند. و با اين کار حوزه هوادارانش را گسترش دهد.
اين موضوع بيش از هرچيز از شکست سياست خارجی آمريکا حکايت می کند. اساس سياست آمريکا در قبال ايران به وجود آوردن اوضاع تشنج آميزی بود که مردم را هرچه بيشتر از حاکميت دور کند. پس اگر در عراق مرتکب هزاران اشتباه استراتژيک شدند، به نظرمی رسد که در مورد ايران هم مرتکب خطاهای فاحشی شده اند.
پنجاه سال پيش آمريکا توانست دولت ناسيوناليست مصدق را با يک کودتا به زير بکشد. امروزه برای به زير کشيدن حکومت ها از استراتژی های ديگری استفاده می شود. با مشابه قرار دادن انرژی اتمی و جريانات ملی کردن نفت، احمدی نژاد توانسته روحيه ناسيوناليسم را در مردم ايران بيدار کند. اين همان روحيه ای است که حماس توانسته در مردم فلسطين احيا کند.
بايستی انديشمندان در اتاق های فکری نومحفاظه کاران بيدار شوند و به اين حقيقت نوين در خاورميانه توجه کنند. اپوزيسيون ايرانی چه آنهايی که در داخل اتاق های فکری فوق الذکرند و چه آنهايی که نيستند نيز بايستی بيدار شوند. پروژه خاورميانه بزرگ در خطر است. خط و نشان هايی که نومحافظه کاران برای منطقه و دنيا کشيده بودند آنطوری که می خواستند نتيجه بخش نبوده است. اسلام ستيزی هم نتيجه معکوس داشته است. زنگ خطر به صدا در آمده. بايستی به فکر چاره بود.
* جهاد ماتيکی عنوان کتاب نويسنده مقاله هفته نامه «تايم»، خانم آزاده معاونی است.
اشتراک در پستها [Atom]