۴/۰۴/۱۳۸۵

خارجی ها که به ايران می روند، اولين چيزی که در مورد آداب معاشرت ايرانی توجه می کنند، موضوع تعارف است. بعضی هايشان هم که هنوز به آداب و رسوم ايرانی خو نگرفته اند، فکر می کنند که اين تعارف ها واقعاً معنی ای دارد. فکر می کنند برای مثال وقتی ايرانی ها می گويند «قابلی نداره» واقعاً منظورشان اينست که قابلي نداره.

اين همسايه ايرانی را هر وقت در آسانسور ويا در راهرو می بينم شروع به تعارف می کند. «تشريف بياريد... مشتاق ديدار... تعظيم عرض می کنم... ارادتمندم» و خيلی چيزهای ديگر که حتماً در کتابی، جايی نوشته شده ولی کسی اسم کتاب را به ما نداده. تعارف ها از نوع مشهدی ناب است. هيچ معنی ندارد و فقط طوطی وار بدون اينکه فکری در کار باشد به زبان می راند.

اين بار که دوباره در راهرو با هم روبرو شديم و دومرتبه شروع به تعظيم و تکريم و چاخان گويی کرد، بی رو درواسی بهش گفتم که من سالها در غرب بوده ام و خداييش اين تعارف ها را فراموش کرده ام. ولی عين خيالش نيست. دو مرتبه شروع می کند: «سايه شما کم نشه... خدمت برسيم... لطف جنابعالی کم نشه...»

حتماً خود شما هم به دلايل مختلف در جلسات ايرانی شرکت کرده ايد. اگر قرار باشد راجع به موضوع خاصی صحبت شود، کسی عجله ای نشان نمی دهد. موضوعات مهم تری هست که بايستی اول حل و فصل شود تا بعد شايد به موضوع اصلی رسيد. نيم ساعت اول جلسه به تعارف و خوش و بش و احوال پرسی و تعظيم و تکريم می گذرد. چند دقيقه ای هم بحث و گفتگو بر سر اين است که چه کسی بايستی کجای ميز بنشيند. همه ادعای تواضع و فروتنی می کنند و خودشان را «کوچيک» می دانند. بعد از اينکه موضوع سر ميز نشستن به خودی خود حل و فصل شد، نوبت به تعظيم و تکريم ها می رسد. يک نفر از آن سوی ميز چشمش توی چشم شخصی می افتد که شايد در جايی ملاقات کرده و قيافه اش به نظر آشنا می آيد. آنوقت است که هر دو همانطور نشسته، چندين بار دو لا خم می شوند و با حرکات دهان سعی می کنند نوعی ارتباط برقرار کنند. همه حضار هم يا دکتر هستند ويا مهندس! «جناب آقای مهندس گرداشتسبيان، سرکار خانم دکتر استشباسی و غيره»

تعارف کردن شايد يکی از اولين چيزهايی است که جوان های ايرانی در بدو ورود به فرنگستان کنار می گذارند. وشايد همين باعث می شود قدری بی شيله پيله تر شوند. وبلاگستان هم دنيای بی تعارفی است. نمی شود در وبلاگستان به تعريف و تمجيد اشخاص پرداخت، چون کامنت گذارها فوراً پته آدم را روی آب می اندازند. به همين دليل آنهايی که يک عمر با تعارف و چاخان گويی کارشان را جلو برده اند، هويت واقعی شان زود افشا می شود.

پس سايه همگی از سر ما کم نشه...کوچيک همه هم هستيم.


نظرات: ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]





<< صفحهٔ اصلی
:رأی بدهيد Balatarin

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]

تنها با ذكر كامل منبع ، استفاده از مطالب وبلاگ آزاد است ©