۶/۰۸/۱۳۸۵


رامين آزاد شد.

خب، خدا را شکر.

من رامين را نمی شناسم. در حقيقت مثل اکثريت اهالی وبلاگستان حتی اسمش را هم قبل از اين افتضاح نشنيده بودم. ولی حالا به قرار وثيقه آزاد شده.

نکته جالب راجع به رامين اينستکه يک حالت خودمانی و دوستانه ای پيدا کرده. همه او را به اسم کوچک خطاب می کنند. درست مثل اينکه پسر خاله شان است. هيچکس ديگر اينطوری نيست. برای مثال کسی نمی گويد «اکبر» ويا «علی اکبر» ويا «منصور.» حتی اگر همين فردا رامين را در قهوه خانه «تيم هورتونز» شهر خودمان ببينم، بدون رودرواسی باهاش چاق سلامتی می کنم. انگار يک عمر با هم دوست بوده ايم. مطئمن هستم که او هم خيلی دوستانه با من برخورد خواهد کرد. حتی شايد يک دونات هم برايم خريد.

به قول وب سايت بی بی سی، دولت ايران ادعا ميکند که رامين «از سوی آمريکا مأموريت داشته است که در ايران "انقلاب مخملی و نرم" به راه بيندازد.» حتی مدعی شده اند که رامين « به جرم خود اعتراف کرده، از "اشتباه" خود پوزش خواسته و حاضر است اعترافاتش از تلويزيون پخش شود.»

خب حکماً مدرک موثقی بر عليه رامين نداشته اند که آزادش کرده اند. چون اگر واقعاً به جرمش اعتراف کرده و اين اعتراف تحت فشار نبوده، چنين جرمی چيزی نيست که بشود به آسانی از کنارش عبور کرد. و فکر نکنم در هيچ کشوری، حتی کشورهای دموکراتيک غربی، چنين اشخاصی را آزاد کنند، حتی به قرار وثيقه.

بهرحال تنها چيزی که از اين افتضاح نصيب دولت ايران شد تبليغات منفی بود. درست مثل اينکه به اندازه کافی تبليغات منفی برعليه ج.ا. وجود ندارد.


نظرات: ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]





<< صفحهٔ اصلی
:رأی بدهيد Balatarin

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]

تنها با ذكر كامل منبع ، استفاده از مطالب وبلاگ آزاد است ©