۶/۱۶/۱۳۸۵

من معمولاً در اين وبلاگ در مورد مشکلات شخصی نمی نويسم ولی حالا که فکرش را می کنم، انگار خرفت شده ام.

اين موضوع از چند روز پيش شروع شد که به چندتا از اين وبلاگ های پر خواننده سر زدم. راجع به چيزهايی صحبت می کنند که هر چه فکر می کنم، معنی و مفهومش را درک نمی کنم. به نظر می رسد که می خواهند خيلی مسائل را به طورسربسته بنويسند که فقط طرف مقابل بفهمد منظور چيست. اين باعث می شود که خواننده برداشت های غلط بکند. لينک هم نمی دهند که موضوع خفه دمه باقی بماند. ولی از قرار معلوم جنگی در شرف وقوع است.

خب، اينکه در وبلاگستان فارسی تازگی ندارد. تا بوده همين بوده وتا هست همين است.

ديروز آنقدر مستأصل شدم که شروع به کشيدن دياگرام کردم. سعی کردم با گذاشتن حروف A، B و C در داخل داياگرام سعی کنم بفهمم که اين اشخاص در مورد چه موضوعی صحبت می کنند. ولی دست آخر سر در نياوردم.

اگر موضوع خصوصی است که خداوند سکولار پست برقی را اختراع کرده. می توان پست برقی فرستاد و دق و دلی را خالی کرد. پس موضوع بايستی چيز ديگری باشد. از طرف ديگر در نظام جديد جهانی هيچ چيزی خصوصی نيست. مرا به ياد آن فيلمی می اندازد که چند سال پيش ديدم و زندگی شخصی را به طور بيست و چهارساعت به طور زنده در تلويزيون نمايش می دادند.

بهرحال به قول فرنگی ها، ما که «گيو آپ» کرديم. دوباره به قول فرنگی ها «گود لاک!»

پ.ن.: خب اينکه خودش بی معنی شد!


نظرات: ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]





<< صفحهٔ اصلی
:رأی بدهيد Balatarin

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]

تنها با ذكر كامل منبع ، استفاده از مطالب وبلاگ آزاد است ©