۶/۱۷/۱۳۸۵
هر دم از اين باغ پارانويا بری می رسد. اين را از شرق آنلاين بخوانيد و مستفيض شويد:
فاطمه رجبی يك شخص نيست. او نه تنها همسر سخنگوی دولت بلكه يكی از نزديكترين همفكران رئيسجمهور است. رئيسجمهوری كه معتقد است بدون حمايت هيچيك از احزاب سياسی به قدرت رسيده است و اكنون يكی از همفكران او حتی اصولگرايان را با انتخابات مجلس هشتم تهديد ميكند.
جناحی در راه است كه هم به حذف راست و هم به حذف چپ ميانديشد، هم خاتمی و هم ناطقنوری و حتی احمد توكلی و علی لاريجانی را رد ميكند.
همانگونه که از عنوان اين نوشته بر می آيد، منظور افشاگری است. اين يکی از چيزهايی است که در مدرسه خبرنگاری ياد می دهند. مقاله می گويد خانم فاطمه رجبی يک شخص نيست. پس حکماً جنبشی است زير زمينی که وی آنرا رهبري/هدايت می کند و شايد سخنگوی آن هم باشد.
در تمام طول مقاله از فاطمه رجبی نقل قول می کند. ولی به نظر نمی رسد که اين خانم افکار چندان راديکالی داشته باشد. لابد نويسنده هم که وظيفه خود را افشاگری می داند، راديکال ترين عقايد خانم رجبی را استخراج کرده و تازه اين شده. از اين گذشته سخنی از هم دستان اين خانم به ميان نمی آيد. به غير از احمدی نژاد (و شويش).
حالا فرض کنيم که رئيس جمهور سابق آمريکا به ايران مسافرت کرده بود، آيا يک عده در همين آمريکای دموکراسی اعتراض نمی کردند و حتی وی را خائن نمی دانستند؟ هنگاميکه کارتر به کوبا مسافرت کرد و با فيدل کاستر گفتگو کرد، کم نبودند در آمريکا که او را خائن ناميدند.
آقای خاتمی ممکن است در بين جناح اصلاح طلب خيلی سوکسه داشته باشد که معمولاً حظ می کنند که چطور با وقار در مقابل خبرنگاران خارجی می نشيند و حرف هايی را می زند که هزار بار شنيده ايم و گفته شده و راهی به جايی نبرده. چند دقيقه از همين مصاحبه اخيرش را با خبرنگار سی ان ان به طور آنلاين تماشا کردم (من سی ان ان را نمی گيرم – خدا را شکر). آنقدر حرف ها تکراری و کسل کننده بود که مرا به حالت خلسه فرو برد. چگونه می توان در وسط جنگ و آدم کشي، هنگاميکه آمريکا و اسرائيل بر سر مردم منطقه بمب های ليزری و خوشه ای می بارند «گفتگوی تمدن ها» کرد؟
راستش احمدی نژاد هر چه باشد، آدم را به حالت خلسه نمی برد. مشکلات را همانگونه که می بيند مطرح می کند. همانطوريکه مايک والاس، خبرنگار کارکشته سی بی اس را مجبور کرد اذعان کند «آدم جالبی است.» اگر به گفته اين مقاله، احمدی نژاد خودش را جزو جناح چپ و راست مرسوم نمی داند و می خواهد سياستی جدا از اين دو جناح را شکل دهد، شايد آنقدر ها هم ايده بدی نباشد. از اين دو جناح چه خيری به مملکت رسيد که حاليه نويسنده روزنامه شرق اينقدر دستپاچه شده و به مردم اخطار می دهد که بر حذر باشيد، صدای پای فاشيستم می آيد که کم کم بر سرمان سايه خواهد افکند.
بسياری هستند در جناح اصول گرا و يا اين جناحی که به رهبري/هدايت خانم رجبی است که از سياست های خاتمی در زمان رياستش پشتيبانی نمی کردند. آيا مخالفت با مفهوم دموکراسی مغايرت دارد؟ آنها که الگوی دموکراسی شان آمريکاست، سری به اين وب سايت های ليبرال آمريکايی بزنند. ببينند در مورد بوش چه چيزهايی که گفته نمی شود. وی را فاشيست می دانند و غيره و غيره. شايد بسياری چيزهايی که در مورد بوش می گويند واقعيت داشته باشد ولی بی شک خيلی چيزها که می گويند دروغ محض است. حالا اين خانم که از قرار معلوم کاره ای هم در مملکت نيست (به غير از اينکه همسر سخنگوی دولت است که در ضمن نبايستی صدايش را در آورد چون از لحاظ سياسی صحيح نيست) چيزهايی را گفته که خيلی ها در موردش فکر می کردند ولی جرأت اظهارش را نداشتند. زمانی که جناح اصلاح طلب، هاشمی را به چهار ميخ کشيد که نه تنها به قيمت نمايندگی و شايد رياستش در مجلس تمام شد، بلکه به قول خودش موجب شد که نتواند رئيس جمهور بشود، کدام مرجع اصلاح طلبی بود که از اين موضوع شکايت کند. آيا خود اصلاح طلب ها نبودند که به اين آتش هيزم اضافه می کردند؟ البته هاشمی هم پسر امام زمان نيست. او هم آب زير کاهی های خودش را دارد. مثل بقيه شان.
نخير، خاتمی معصوم نيست. هيچکس در سياست معصوم نيست. همه اهداف و مقاصد جناحی و طبقاتی خودشان را دارند که برای دسترسی به آنها به هرکاری ممکن است دست بزنند. زمانی که فردی پا در اين راه گذاشت، بايستی برای هرگونه پيامدی آماده باشد. و گرنه سياستمدار نيست. همانطوريکه خيلی ها نبودند و کارشان به جايی نرسيد.
پ.ن.: در پانوشت می آيد:
واكنش «غلامحسين الهام» به مواضع «فاطمه رجبي» همسرش درباره رئيسجمهور سابق ايران، يك لبخند به همراه اين جمله بود: «درباره آنكه سخنان ايشان افترا به خاتمی محسوب ميشود يا نه، مقامات قضايی بايد اظهارنظر كنند.»
اين خود يک نکته مثبت را در مورد سخنگوی دولت نشان می دهد که برای همسرش به عنوان يک انسان آزاد در جامعه آنقدر احترام قائل است که نمی خواهد از وی دفاع کرده باشد ويا سخنانش را رد کند. مطمئنم که دوستان ليبرال خيلی بيشتر علاقمند بودند که چنين می گفت: «ضعيفه، چه غلطها. اين حرفها به تو نيامده.» آنوقت ماهيت ضدزنی اين دولت هرچه بيشتر هويدا می شد.
اشتراک در پستها [Atom]