۱۱/۱۰/۱۳۸۵
مسجد کوچکی در تورنتو
دو هفته ای است که سريال جديدی از شبکه تلويزيون کانادا پخش می شود. عنوان سريال «مسجد کوچک» است و داستان طنزآميز عده معدودی مسلمان است که در يک شهر کوچک در يکی از استان های مرکزی کانادا زندگی می کنند. بايستی اذعان کنم هرکسی تصميم گرفته چنين سريالی راه بياندازد واقعاً کلی جرأت به خرج داده، چون همين روزهاست که فتوايی، چيزی بر عليه نويسنده و تهيه کننده سريال صادر شود.
موضوع اصلی سريال در مورد نزاع بين باورهای سکولار و ليبرال دموکراسی از يک سو و اسلام سنتی از سوی ديگر است. در مورد مرد ميان سالی است که می خواهد دختر نوجوانش را با باورهای اسلامی بزرگ کند. در مورد خانم محجبه جوانی است که عليرغم علاقه قلبی اش به اسلام نمی تواند محيط پيرامون خود را ناديده بگيرد. در مورد امامی است که جامعه غربی او را وادار کرده که بيشتر به صورت يک کشيش کليسای پروتستان عمل و رفتار کند تا امام يک مسجد.
اين سريال با همه لحن فکاهی اش به سوال اساسی برای هر مسلمانی که در جامعه سکولار قرار گرفته می پردازد: چگونه می توان يک مسلمان «خوب» در جامعه غربی بود؟
چندی است که گاه و بيگاه به مسجد ايرانيان تورنتو سر می زنم. البته دليلش اين نيست که مسجد رو شده باشم. نخير. مادرم که هنوز اميد دارد که از خر شيطان پياده شده و به «راه راست» هدايت شويم، اصرار می کند که به همراهش به اين مسجد برويم و به سخنان امام مسجد گوش دهيم. شايد از اين رو سياهی در آمده و توبه کنيم.
بهرحال از جامعه صدهزار نفری ايرانی تورنتو، تنها در حدود صد نفر، آنهم شب های جمعه در اين مسجد جمع می شوند که اين خودش جای تأمل دارد. اگر در هر جامعه مسلمان ديگر در تورنتو نگاه کنيد، به احتمال زياد اشخاص بيشتری مسجد رو هستند. ولی انگار جامعه ايرانی زياد اهل اين حرف ها نيست. با اينکه مثلاً «انقلاب اسلامی» هم داشته ايم.
بر گرديم سر مسجد کوچک در تورنتو و امام آن. موضوعی که نظر مرا جلب کرده کشمکشی است که برای امام مسجد وجود دارد. کاری ندارم که مردم پشت سر اين سيد معمم چه می گويند. ما ايرانی ها را که می شناسيد. يکی از خصوصيات برجسته مان همين است. هر وقت می بينيم که شخصی «موفق» شده، پشت سرش صفحه می گذاريم و برايش حرف در می آوريم. حالا صحت و سقم اين حرفها با خود راوی.
ولی اين امام که می داند در جامعه ای قرار گرفته که با بسياری از ارزش ها که به آنها معتقد است تضاد دارد، بجای دستيابی به راه حلی برای نزديکتر کردن ايرانی های مسلمان با جامعه سکولار، به مبارزه با همه عقايد و باورهای سکولار پرداخته است. برای مثال همه ارزش های چنين جامعه ای را نفی می کند؛ آنرا به صورت هيولايی نشان می دهد که در کمين مسلمانان و خاصه جوانان نشسته و هر لحظه می خواهد آنها را از راه بدر کند. می خواهد بين اين گروه کوچکی که به مسجدش می آيند و جامعه ای که در آن زندگی می کنند ديواری نامريی بنيان کند. ديواری در مقابل عقايد منفور جامعه خارج؛ جامعه ای که جز فساد نتيجه ديگری نداشته است.
ولی چگونه می توان به وجود چنين ديواری ادامه داد؟ اگر قرار است در اين جامعه زندگی کنيم، چگونه می توان با همه ارزشهايش مخالف باشيم. درست مثل مهمانی که از صاحبخانه متنفر است. فکر کنم راه حلی که سريال «مسجد کوچک» در پی آن است بيشتر به دوام جامعه مسلمان در غرب کمک کند تا بنای ديوار سوﺀ ظن و بدگمانی.
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی
اشتراک در پستها [Atom]