۵/۲۰/۱۳۸۶

دموکراسی از نوع ايرانی و ديکتاتوری اکثريت

يک سوپر در محله ايرانی های تورنتو موسوم به تهرانتو هست که تمام در و ديوار مغازه اش را مزين به پرچم ايران کرده که خود می توانست نشانی از غيرتمندی و ميهن دوستی صاحب مغازه باشد. ولی به جای استفاده از پرچم فعلی ايران که در تمام جهان به عنوان پرچم رسمی مملکت شناخته شده و در تمام مسابقات بين المللی در مقابل تيم ملی ايران حمل می شود، از پرچم شاهنشاهی استفاده کرده. در حقيقت اگر در تمام تهرانتو بگردی، نشانی از پرچم کنونی ايران پيدا نخواهی کرد.

حالا منظور از استفاده از پرچم شاهنشاهی چيست؟ آيا می خواهند بگويند که رژيم پهلوی از رژيم کنونی کمتر خونخوار بوده. آيا می خواهند بگويند که عروسک خيمه شب بازی نيروهای استعمارگر بودن بهتر از اينستکه مملکت مستقل باشد ؟ آيا ايران زمان شاه و پدرش مهد دموکراسی بود که حالا بايستي اين نشان را در ميان پرچم مملکتمان تحمل کنيم؟ من به شخصه از اين مغازه خريد نمی کنم و از مغازه بزرگتر (و بهتر) ايرانی که در همان نزديکی است خريد می کنم ولی آيا حتی يک نفر از هزاران نفری که از اين مغازه خريد می کنند، از رويت اين پرچم احساس انزجار کرده اند؟ شک دارم. تازه اگر کسی صدايش در بيايد، برچسب ها و دشنام هاست که نثارش خواهد شد. آنهم در جامعه ای که قرار است در آن تمرين دموکراسی کنيم.

در خارج از مملکت تا آنجايی که من می دانم اگر کسی جرأت بکند حتی يک کلمه در دفاع از ج.ا. نطق بزند با حملات «رهبران» جامعه روبرو می شود. سعی می کنند او را بی آبرو کنند. همان هايی که سخن از «تمرين دموکراسي» و حقوق بشر و آزادی بيان و غيره می زنند، سعی می کنند از غيردموکرات ترين و شرم آورترين حربه ها برای خاموش کردن چنين صدايی استفاده کنند. نمونه اش زياد است. برای مثال شخصی قرار است از سوی ج.ا. در اينجا سخنرانی کند. تمام کوشش خود را به کار می گيرند تا جلوی چنين گفتاری را بگيرند. همين آقايان و خانم های دموکرات که چمدان هايشان را بسته اند و آماده اند ايران بعد از ج.ا. را بسازند، به جای اينکه با حربه منطق و گفتگو به مبارزه با ماهيت ج.ا. بپردازند، به حربه بدنام کردن و دشمنی کورکورانه متوسل می شوند.

حسين درخشان نمونه همين رفتار غيردموکراتيک ايرانی های خارج نشين است. چندی پيش حسين درخشان با مطالعاتی که شروع کرده بود به قول خودش هودر جديدی شده بود و چيزهايی نوشت که خيلی ها را خوش نيامد. از آن هنگام تاکنون چيزهايی نوشته که با فرهنگ وبلاگ نويسی فارسی مغايرت داشته است. از زدو بندهای مزدوران وطن فروش در اتاق های فکری گوناگون در واشنگتن و لُس آنجلس و غيره پرده برداشته که موجب شده حالا يکی از همين مزدوران به تريج قبايش بربخورد و همان کاری را بکند که ج.ا. برای خاموش کردن صدای مخالفين می کند. ولی بهانه ج.ا. مقابله با انقلاب های رنگارنگی است که آمريکا برايش تدارک ديده. بهانه اين جناب آزادی بيان چيست؟

حسين درخشان مثل همه کسانی که در اين وبلاگستان می نويسند اَجندا (برنامه کاری) خودش را دارد. از خيلی مشکلات مملکت به راحتی می گذرد. ولی متأسفانه از محدود صداهايی در اين وبلاگستان فارسی است که سعی می کند نقطه نظر متفاوتی ارائه کند. مطمئناً خيلی ها از اين کردار آقای خلجی خوشحال شده اند. همان هاييکه می خواستند هودر را از صفحه روزگار «محو» کنند. ولی آقای خلجی و اربابانش در سازمان های صهيونيستی کارشان را خوب بلدند و به نظر می رسد هودر با بدکسانی در افتاده است.

مشکل فقط اين دعوا نيست. مشکل کل فرهنگ ايرانی است که با وجود تمام مبارزاتی که در صد سال اخير داشته ايم هنوز مفهوم واقعی دموکراسی در فرهنگ ما ريشه ندوانده است. اگر اشخاصی مثل هودر چيزهايی می نويسند که با اجندای بعضی ها همخوانی ندارد، سعی نمی کنيم با منطق و گفتگو با وی مقابله کنيم. با آن همه ادعايی که برای اشاعه حقوق بشر و دموکراسی در مملکت داريم، اگر روزی پايش بيافتد و به مملکت برگرديم، همان کارهايی را می کنيم که نظام حاکم می کند. تنها تفاوتش در اين است که آن موقع دست نشانده هم خواهيم بود چون بيشتر حمايت مالی و فکری اپوزيسيون مقيم خارج از سوی امپراتوری می آيد.

در همين آمريکا اشخاصی وجود دارند مثل «اَن کولتر» که با چرنديات سوپرمحافظه کارانه و گفتار وقيح نان می خورد. با اينکه ليبرال ها دشمن خونی او هستند، ولی کسی سعی نمی کند صدايش را خاموش کند، چون اين مفهوم در فرهنگشان وجود ندارد. ولی متأسفانه رهبران اپوزيسيون ايرانی در خارج هيچگاه به اين نکته اساسی توجه نکرده اند. نخواسته اند دموکراسی واقعی را وارد فرهنگ ايرانی کنند. چون اَجندای خودشان را دارند.

بهرحال خاموشی موقت وبلاگ «سردبير: خودم» را به همه نيروهای دموکرات و آزاده ايرانی تبريک می گويم.


نظرات:
بنده خودم از آن سوپر ملعون خريد نمی کنم ...يک بار از ایشان پرسيدم جريان پرچم چيست کلی با پاچه ور مالدگی توضيح دادند که این پرچم رسمی ماست چون بالای کله آقا شيره تاج نيست.
فرح خانم کاری به این حرف ها ندارد. می گويد آن سوپر ملعون نون بربری اش ارزان تر است و بهتر. من هم به فرح خانم حق می دهم.
حسين تنها از جمهوری اسلامی حمايت نکرده است. حسين آدم های شريفی را که زير دست کثيف ترين آدم های این کرده خاکی (فقط توضيح نوع شکنجه ها را از زبان دانشجو ها بخوانيد) داشتند سرکوب می شدند
در حالی که هنوز دست آقايان بودند لجن مال کرد. حسين اجندا هم اگر داشته باشد من برای این اجندايش هيچ احترامی قائل نيستم.
آدم با شرف نمی آيد به آدمی که زير قدرت دارد سرکوب می شود لگد بزند.
گور پدر امپرياليسم جهانی و يا هر سياست جغرافيايی ديگری...وقتی آسيه امينی در زندان است من به هيچ يک از این مزخرفات فکر نمی کنم و نخواهم کرد. صبر می کنم وقتی آمد بيرون و مطمئن شدم جانش و مالش در خطر نيست می نويسم!
من فکر می کنم این چند ماه اخير شما هم مثل حسين يک اصل مهم اما مشکل ساز اومانيستی را فراموش کرديد که آدم ها ارزش دارند و ارزش شان بيشتر از همه منابع و منافع اقتصادی ای است
که سرمايه داری جديد می خواهد از جيب ما بدزد!
 
سبيل عزيز، منم مثل تو و حسين درخشان و همه کسانی که در اين لجنستان فارسی می نويسند اجندای خودم را دارم. از اين موضوع «تعطيلی» وبلاگ هودر هم برای دق دلی خالی کردن استفاده کردم تا حرفم را زده باشم. همانطورکه حسين درخشان دارد از اين موضوع استفاده می کند. برعکس تو، اشخاص برای من زياد اهميت ندارند چون آنها را نمی شناسم و نمی دانم چه کاره بوده اند. يک زمان برای رامين جهانبگلو توی سر کله شان می زدند حالا برای يک مزدور ديگر. بهرحال اين بودجه چند مليونی آمريکايی بايد يک جايی خرج شود. مگه نه؟ برای من جرياناتی که در جامعه اتفاق می افتند اهميت دارند. اگر می بينم که نظام با زنها آن رفتار را می کند ويا برای ايجاد رعب در جامعه يک عده بدبخت را بالای دار می کشد و از تلويزيون نشان می دهد خونم به جوش می آيد. حالا حسين می خواهد اين موضوعات را زير سبيلی (هاها!) در کند برای اينست که اجندای خودش را دارد. خيلی معذرت می خوام ولی خود توهم به جای اينکه به اصل مطلب بپردازی به حاشيه زده ای
 
mohammad jaan e azizam,
shoma ham ke bayad tamrin e democacy koni baraadar, inke dar yek maghaaale az sefat ha estefaaade koni baraaey erjaa daadan be ashkhaas (e.g. mozdoor, vatan foroosh, khaaen va etc.) asaasan baaab e mozaakere ro mibande va raftaar e democrati nist. hamintor be nazaram be jirekhoraan e jomhoori eslaami dar toronto ham nabaayad goft: adam foroosh, mozdoor e vezaarat e etelaat va ...
che in ham asaasan baab e dialouge ro mibande.
harf e man ham haashie bood, tazakori doostaane baraey shoma, banoo faatemeh zahra negahdaaret. ya ali.
 
ma keh ta hala kharid nakardim vali havasemoon basheh baad az in ham azash kharid nakonim
 
arya khan man nafahmidam,manzooretoon ineh keh be kar bordan "jireh khoran: be jai "mozdooran",moshkelo hal mikoneh va baabe mozakereh baz misheh va motabegh ba raftare democrasi miheh?!!!
 
ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]





<< صفحهٔ اصلی
:رأی بدهيد Balatarin

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]

تنها با ذكر كامل منبع ، استفاده از مطالب وبلاگ آزاد است ©