۱۱/۰۴/۱۳۸۶
آنچه گروه هاي اپوزيسيون نمي خواهند بدانيد
يکی از جلساتی که خيلی دلم می خواست در آن حضور داشته باشم و متأسفانه به خاطر مشغله کاری نشد اين جلسه ای بود که هفته پيش گنجی در دانشگاه تورنتو داشت که عجيب سروصدا راه انداخته.
*****
اين چند روز که فاجعه بازداشتگاه غزه و ساکنين اين زندان عظيم يک ميليون و نيمی وارد مرحله تازه ای می شد، عده قليلی از وبلاگ نويسان فارسی در اين مورد نوشتند. بقيه هم سکوت کردند. اين سکوت جای تأمل دارد. کجايند آنهايی که برای حقوق بشر اشک تمساح می ريختند؟ معدود وبلاگ نويسانی هم که با ترس و لرز در موردش نوشتند مورد حملات شديد جماعت هرزه نويس قرار گرفتند. کامنت ها به شدت نژاد پرستانه و تهوع آور بود. درست مثل اينکه عقده های چندين و چند ساله شان را خالی می کردند.
۱۱/۰۱/۱۳۸۶
امروز همه فلسطينی هستيم
کابوس فلسطين. فريادرس کيست؟
صدای کدام دولت در می آيد؟
صدای دولتی که دست نشانده نيست.
صدای دولتی که سی سال آزگار است دارد با نظام سلطه می جنگد.
افسوس که برادران عربشان طبق معمول خفه خون گرفته اند.
اين کابوس مردم فلسطين در نوار غزه و سرزمين های اشغالی است.
اين کابوس مردم فلسطين در اردوگاه های پناهندگان است.
«اسرائيل بايد از صفحه روزگار محو شود.»
اين بزرگترين هديه به مردم فلسطَين و همه آزاديخواهان جهان است.
ويدئو در مورد گواتمالاست.
يکی ديگر از کشورهايی که جانيان با کمک اسلحه و تانک و توپ آمريکايی دمار از روزگار مردم محلی درآوردند.
نمونه اش زياد است.
ولی تقديم به جانيان اسرائيلی.
روی هيتلر را سفيد کرديد.
۱۰/۲۲/۱۳۸۶
خليج آمريکايی؟
اينهمه سروصدا و جنجال راه انداختن که خليج عربی نيست و خليج فارس است. بمب گوگلی ول کردن و در مورد تاريخ چندين و چندهزار ساله نوشتن. وقتی احمدی نژاد به کنفرانس سران عرب خليج رفت، کارتون کشيدن و مقاله انتقادی و فکاهی نوشتند که چرا احمدی نژاد به کنفرانسی رفته که تو آرمش نوشته «خليج عربی» (که بعداً معلوم شد از روی بی سوادی خودشون بوده).
اگه يک روز کشتی های استعمارگر اروپايی در آبهای دنيا به دزدی دريایی مشغول بودن و ثروت مردم رنگين پوست را غارت می کردن، حالا امپراتوری آنهم در قرن بيست و يکم مي خواد همون کار را بکنه و صدای کسی هم در نياد. خودشون برای خودشون قانون گذاشتن که بعله، وسط خليجی که هيچ ربطی به آمريکا و کشورهای استعمارگر نداره «آبهای بين المللی» است! آيا نظر مردم رنگين پوست را هم جويا شدن؟ به فرض کشتی «مرد رنگين پوست» به چند صد کيلومتری ساحل کشور خودشون بره، آيا الم شنگه راه نميندازن؟ آيا با توپ و تفنگ و خمپاره به اون حمله نمی کنن؟ اسمش را هم دفاع ميذارن. خب، قايق های ايرونی هم می خواستن همين کار را بکنن.
همه اش جنجال و هياهوست که هرچه بيشتر ايران را منزوی کنند. ولی انگار اين حنا ديگر رنگی ندارد. خود کشورهای عربی هم با اينکه حکومت هايشان دست نشانده است، فهميده اند که بايد با ايران کنار بيايند. دعوت احمدی نژاد به کنفرانس سران عرب کشورهای خليج و مراسم حج نمونه ای از همين کنار آمدن ها بود. عادی کردن روابط با مصر نمونه ديگر است. کشورهای عرب دست نشانده دارند به نحوی به جورج بوش دهن کجی مي کنند. ولی جورج بوش عزمش را جزم کرده که در همين يک سالی که از فاجعه ننگ آور رياست جمهوری اش باقی مانده نيش آخر را بزند.
در همين باره بخوانيد: Palestine is dead
پ.ن: هان، تازه يادم آمد. اينکه کشتی های آمريکايی در خليج «فارس» قراول ميروند و آمريکايی ها ده ها پايگاه نظامی در همين خليج «فارس» دارند تقصير احمدی نژاد است. و اينکه آمريکا در بندرعباس و بوشهر پايگاه نظامی ندارد تقصير آخوندهاست.
پ.ن 2: کسانی که فکر می کنند آمريکايی ها پارانويد نيستند فقط کافيست اين مقاله را بخوانند. خب بدبخت ها حق هم دارند. همه امپراتوری ها پارانويد بوده اند و همين پارانويا باعث سقوطشان شد. ايشالا!
۱۰/۱۵/۱۳۸۶
تضاد سياست با اصول اخلاقی
فيلم «جنگ چارلی ويلسون» در مورد يک نماينده کنگره بی آزار و خوش برخورد آمريکايی است. کسی که بسياری از ساعات عمرش را در فاحشه خانه های لاس وگاس و در هم صحبتی استريپرها می گذراند. تمام عمرش با سيستم سازش کرده و کاملاً جذب آن شده است. از قدرت لابيست ها آگاهی دارد و در آن اشکالی نمی بينيد. يکی از همين لابيست ها در ابتدای فيلم به عنوان پيشکش برايش يک فاحشه می آورد. آزارش به کسی نمی رسد و از اين زندگی بی بند و بار لذت می برد.
اشتراک در پستها [Atom]