۱/۱۳/۱۳۸۷
دو کلام از مادر عروس
يک ايميل گروهی هست که در آن «نظاره گر خاموش» هستم. گاهی اوقات از روی بيکاری سر می زنم و مستفيض می شوم. چندی پيش بحث داغی در مورد حجاب شروع شده بود. يک خانم دکتر هم پيدا شد و زنان محجبه را به چالش کشيد که چرا از حقوق زنان بی حجاب طرفداری نمی کنند.
(fashion statement)نيست که بشود ازشان ايراد گرفت که چرا از کسانی که آنرا به سر نمی بندند حمايت نمی کنند. زنان محجبه به خاطر عقايد مذهبی شان محجبه هستند. ايده آلشان جامعه ای است که همه زنان عقايد مذهبی داشته باشند و در نتيجه تصميم بگيرند محجبه باشند. در عين حال، اکثريت آنها با حکومت آخوندی مخالفند که با زور زنانی که دلشان نمی خواهد محجبه باشند را به نوعی حجاب اجباری محکوم کرده است.
ثانيا نمي توان انتظار داشت طبقه ای از زنان جامعه که هميشه مورد تبعيض بوده اند از طبقه ديگری دفاع کند که هميشه چه قبل و چه بعد از انقلاب به آنها به صورت طبقه «اُمل» نگريسته است. اگر فرض کنيم که ديدگاه جماعت آلامد و شمال تهران نشين تغيير کرده و حالا به زنان محجبه به صورت «مساوی» نگاه می کنند، بايستی نتيجه گرفت که يا معجزه ای رخ داده ويا اينکه اين انقلاب زياد هم بيفايده نبوده و ديدگاه زن ها را به يکديگر نزديک کرده. منکه شخصاً شک دارم به چنين نقطه نظری رسيده باشند. ديوار به همان بلندی سابق است، فقط ماهيتش تغيير کرده است.
اگر در همان ايميل ليستی هستيد که من هم هستم، برداشتان از صحبت های خانم دکتر کاملاً بی انصافی است. اين خانم دکتر اتفاقاً آنقدر ها هم جوان نيست و قبل از انقلاب را به خوبی به ياد دارد و تمام نکاتی که شما به آن اشاره کرده ايد را هم می دانم که قبول دارد. مساله خانم دکتر در مقابل دوست محجبه محقق مان اين بود که اين بحث ها در واکيوم اطلاعاتی اتفاق نمی افتد و اين نارتيو ها و کانتر نارتيو ها اثرات سياسی مسائل خيلی پيچيده فرهنگی اند که بايد به آنها در واکيوم نپردازيم. به عنوان مثال من و اين خانم دکتر بارها تجربه های خيلی عجيبی داشته ايم که به عنوان "زنانی متفاوت" چه در رفتار و چه در ديناميک حرکات بدن بارها رفتار های خشونت آميز عجيب و غريبی را از ايرانی های مقيم تورونتو (مذهبی و سکولار) ديده ايم. حالا ما می تونيم با يک برخورد اسنشاليستی ربط به جمهوری اسلامی و فقط جمهوری اسلامی دهيم يا که می توانيم در مساله دقيق تر شويم، و به سياست های (فرا)ملی مساله زن بودن در
اين دوران خاص فکر کنيم.
خانم دکتر مورد نظر اصلاً مساله اش جمهوری اسلامی نيست. اگر مقاله های ايشان را بخوانيد هميشه در مقام تحليل معتقد است که جمهوری اسلامی در فلان چيز و بهمان چيز فلان کار را کرده و آمريکا هم فلان کار را کرده و تحليل بنده هم اين است.
من هرگز از تحليل های اين خانم دکتر اين نتيجه را نگرفته ام که ايشان برانداز است و همه چيز را در سايه براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی می بيند!
فراموش نکنيد که همين خانم دکتر با وجود مخالفت های شديد در دانشگاه اسلام و جنسيت درس می دهند و بيشتر دانشجويان شان هم دختران محجبه (و حتی با حجاب کامل آبايا و برقه) اند. اين خانم فلسفه زندگی اش قدرت بخشی است و تمام تلاش اش برای همين مهم است که زنان با حجاب به خاطر حجاب شان در اين جامعه راهی خانه و مبحوس در خانه نباشند.
من فکر می کنم که دنيا به قدری تغيير کرده ما در ايران به اندازه کافی آگاهی فمنيستی در ميآن زنان مسلمان داريم که ميزان اين حبس های خانگی به وضوح کمتر از ماقبل انقلاب بشود زبان ام لال اگر هم "آخوند ها بروند!!!"
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی
اشتراک در پستها [Atom]