۱/۲۴/۱۳۸۷

جارو کردن آشغال ها به زير فرش

در انگليسی يک مثلی هست که می گويند «جارو کردن زير فرش.» منظور اينست که هر چيز ناخوشايندی را بايستی زير فرش جارو کرد تا کسی ملتفت نشده و موجب شرمساری ويا آزردگی شخص ويا گروهی نشود.

حالا اين وضعيتی است که در اين وبلاگستان فارسی و به طور کلی در داخل اپوزيسيون خارج از مملکت به وجود آمده است. قرار نيست راجع به موضوعات خاصی صحبت کرد و اگر کسی هم جرأت کند صحبت کند، با حملات بی امان کسانی روبرو می شود که خودشان را نماد آزادی بيان و دموکراسی می دانند. کسانی هستند که به صورت های مختلف چيزهايی را می دانند ولي صدايش را در نمي آورند. وقتي هم که افشا مي شود، سعي مي کنند «آشغال ها را به زير فرش جارو کنند.»

نمی خواهم بگويم همه ولی شمار قابل توجهی از اين گروه ها و نهادهای اپوزيسيون در خارج کشور دارند با آمريکا و کشورهای غربی لاس خشکه می زنند. به طرق مختلف از نهادهاي وزارت امور خارجه آمريکا و کشورهای ديگر غربی کمک معنوي و مادی مي گيرند. خيلی هاشان هم وقتی صحبت از «براندازی» می شود می گويند: «نه بابا! ما به دنبال ايرانی دموکراتيک و آزاد هستيم. » سوال: آمريکا آخرين بار در چه مقطع زمانی دوست و دلسوز کشورهای جهان سوم بوده که اين دفعه دومش باشد؟ کسانی که منتظر «تسونامی آزادی» بودند که از سمت مغرب زمين بوزد و خاورميانه را غرق در آزادی و دموکراسی کند، فقط کافيست به وضعيت افغانستان و عراق و مابقی کشورهای عربی نظر کنند. البته اگر تمام تاريخ را فراموش کنيم و بگوييم که از همين فردا آمريکا دوست ملت ايران است، آنوقت می توان منطق اين اشخاص را قبول کرد.

موضوع جالب اينکه ايرانيانی هستند که در مورد همين موضوعات به انگليسی می نويسند. تعدادشان زياد نيست ولی وجود دارند. خيلی هاشان هم افشاگری می کنند. ولی انگار کسی کاری با آنها ندارد.

ج.ا. بسياری از سايت های فارسی زبان را فيلتر کرده ولی زياد با سايت های انگليسی کاری ندارد. منطق ج.ا. بر اين اساس است که انگليسی اکثريت ايرانی های مقيم مملکت آنقدر قوی نيست که بتوانند از سايت های انگليسی بهره مند شوند و در نتيجه لزومی ندارد که آنها را فيلتر کنند. ولی منطق جماعت وبلاگستانی بر چه اساس است؟ چرا می توان در مورد يک موضوع به انگليسی نوشت ولی به محض اينکه در مورد همان موضوع به فارسی می نويسيم، درست مثل اينستکه گناه کبيره کرده ايم. زمانی بود که بايستی نگران هرزه نويسان و هتاکان می بوديم. حالا کل جامعه وبلاگستانی بر عليه شخص ويا ايده دست به اسلحه می برد.

از آن طرف هر مزخرفی را برعليه نظام می توان پيراهن عثمان کرد و انگار هيچ اشکالی وجود ندارد.

اينست معنی آزادی بيان؟ بابا دست وردار!

چرا به جای اينکه بخواهيم ديالوگ داشته باشيم، مشکلات و نقاط ضعف خودمان ويا گروهی را که احساس می کنيم به آن تعلق داريم را برطرف کنيم، به تباه کردن طرف مقابل می پردازيم؟ چرا گروه هايی که در جيب آمريکا و کشورهای بيگانه هستند را از بين خودمان طرد نمی کنيم؟

فکر کنم آخر سر هر که باشيم و خودمان را متمايل به هرگونه گرايش سياسی و اجتماعی بدانيم چيزی که برايمان بيشتر از هر چيز اهميت دارد موقعيت و دوستان و هم پياله هايی است که در اطرافمان قرار گرفته اند. حاضريم واقعيت را ناديده بگيريم ويا حتی انکار کنيم تا به پيوندهايمان در اين جامعه کوچک ويا بزرگ خللی وارد نشود.

انگار «انسان آزاد زاده می شود ولی همه جا در زنجير است.»


نظرات:
اصل حرفت خوبه. ولی نوشته‌ات از نظر زبان و ساختار ضرب نداره. می‌دونی چی میگم؟ نمیگیره خواننده رو. کاش دوباره با ضرب و جون بیشتر بنویسیش.
 
"خيلی هاشان هم وقتی صحبت از «براندازی» می شود می گويند: «نه بابا! ما به دنبال ايرانی دموکراتيک و آزاد هستيم:
iani chi onvaght???? har kas mokhalef mojodiat jomhorie islamie nemitone tarafdar irani democratic va azad bashe?
 
خواستم مراتب تشکرات خودم رو به خاطر این نوشته واقع بینانه اعلام کنم
واقعا ممنون
 
خيلی ممنون زهرای عزيز از کامنت و اينکه لينک داده بودی. منکه خواننده پروپاقرص وبلاگ تو شدم. موفق باشی!
 
ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]





<< صفحهٔ اصلی
:رأی بدهيد Balatarin

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]

تنها با ذكر كامل منبع ، استفاده از مطالب وبلاگ آزاد است ©