۹/۲۴/۱۳۸۷
رضا ارحام صدر
دو سال پيش در چهارباغ ديدمش. خيلی پير شده بود. عصا زنان می رفت و انگار همه را می شناخت. به من هم نيم نگاهی کرد و لبخندی زد. انگار مرا هم می شناخت. با همه خوش و بش می کرد.
اصفهان بود و ارحام صدر. هيچوقت نمايشنامه «مست» را از ياد نمی برم.
عاشق اصفهان بود. چطور می توان در اصفهان زاده شد و عاشق اصفهان نبود.
روحش شاد.

اشتراک در پستها [Atom]