۴/۰۵/۱۳۸۸
جورج گالووی دلقکی بيش نيست
همين چند ماه پيش بود که در يک شب سرد زمستانی همه در يک کليسا در مرکز شهر تورنتو جمع شده بوديم که به سخنان جورج گالووی، نماينده مجلس بريتانيا گوش بدهيم. جمعيت هزار نفری در کليسا جوش و خروش زيادی داشت. جورج گالووی برای آمدن به کانادا اجازه ورود نگرفته بود و اين موضوع همه را خشمگين کرده بود. شعار برعليه نخست وزير و وزير وقت کانادا و در حمايت از جورج گالووی و فلسطينی ها می دادند. جورج گالووی از طريق ويدئولينک برای جماعت حاضر صحبت کرد. از اينکه حقوق اوليه اش به عنوان يک شهروند و يک عضو مجلس بريتانيا خدشه دار شده سخن گفت. جماعت حاضر بسيار کف زدند و هورا کشيدند.
همين آقای گالووی که اينقدر از موضوع خدشه دار شدن آزادی بيان شخصي اش عاصی بود و خط و نشان می کشيد که مردم ساکت نخواهند نشست و قيام خواهند کرد و غيره حالا از رژيمی حمايت می کند که آزادی بيان را برای ميليون ها ايرانی سلب کرده است. همين آقا به طور ضمنی از جنبش های حماس و حزب الله پشتيبانی می کند که همان راهی را خواهند رفت که جمهوری اسلامی رفت.
اگر حماس و حزب الله از احمدی نژاد پشتيبانی و حمايت می کنند و برايش تبريک می فرستند می توان فرض کرد که به خاطر کمک های ميليونيست که رژيم به آنها می دهد. اگر چاوز از احمدی نژاد پشتيبانی می کند و کار را کار سازمان سيا می داند می توان فرض کرد که به فکر قراردادهای ميليارديست که با دولت احمدی نژاد منعقد کرده که با روی کار آمدن هر کس ديگری فسخ خواهند شد.
ولی آقای گالووی چطور؟ او چطور می خواهد ضرب و شتم و جلوگيری از هرگونه اعتراض مدنی را توجيه کند؟ آيا سياست برايش آنقدر اهميت دارد که می تواند تمام اصولی که هر انسان آزاده ای به آنها ايمان دارد را زير پا بگذارد؟
به فرض برای مواجبش نگران است که از «پرس تی وی» می گيرد و ممکن است قطع شود. می توانست چند صباحی را خاموش شود تا شايد آبها از آسياب بيافتند و بعد دوباره مشغول به کار شود. همان کاری که بسياری از وبلاگ نويسان دارند انجام می دهند. خاموش شده اند در لحظه ای که هيچ ايرانی نبايد خاموش شود، حالا به هر دليلی می خواهد باشد.
خيلی ها که شامل خود بنده می شوند از سخنان دو آتشه احمدی نژاد در سازمان ملل و در مقابل مطبوعات خارجی حمايت کردند. خواستند بگويند که احمدی نژاد به فکر طبقه محروم و زحمتکش است. خيلي ها خواستند بگويند که اين رژيم قابليت اصلاح را دارد. ولی اين کودتا چهره واقعی اين رژيم را به جهانيان نشان داد. چشمهای خيلی از ماها را باز کرد. رژيمی که با ايجاد دو دستگی در بين ملت خودش می خواهد مردم را به جان هم بياندازد ارزش حمايت ندارد. اگر آقای گالووی برای منافع شخصی می خواهد از اين رژيم حمايت کند بستگی به خودش دارد. ولی با اينکار به هرگونه جنبش آزاديبخش فلسطينی لطمه وارد می کند. با اينکار نشان می دهد که چيزهايی که مخالفينش در مورد او گفتند حقيقت دارد. او دلقکی بيش نيست.
در اندوهت درباره موضع گیری آقای گلووی شریکم، اما دو نکته را خواستم با تو در میان بگذ ارم.
نخست اینکه با هرکس می توان بر سر دسته ای از آری او هم رای بود و با دسته ای دیگر نبود. از دید من گلووی در ستیز با اسراییل به خود اجازه میدهد که چشم بر بسیاری از نارسایی های همراهان خود بپوشد یا دست کم این چشم را نیمه باز نگاه دارد. باید او را برای لغزش هایش سرزنش کرد و برای رفتار پیشرواش ستود. هیچ کس همیشه و در هر مورد بر اندیشه درست نیست.
دوم اینکه همه آدم ها به ناچار توانی محدود در بررسی همه جانبه مسایل دارند. چنین پیداست که آقای گلووی توان دیدن ظرافت های سیاست درونی ایران و رودررویی های کوتاه مدتش با هدفهای سیاست خارجی بلند مدتش را ندارد.
اما یاوه های گلووی در این مورد، از او دلقکی نمیسازد، بلکه به ما می آموزد که حتی گلووی ها نیز در این بازی پیچیده ما، که در آن انتران لوطی خود را منتر کرده اند، به گمراهه میروند...
ارادتمند شما
کمین زمین
خوشحالم. بیشتر از سه سال است به وبلاگت سر نزده ام، و حالا خوشحالم از این که می بینم همان طور که حس کرده بودم هستی.
رویا
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی
اشتراک در پستها [Atom]