۱۲/۰۳/۱۳۸۳
چرا وبلاگ نويس شديم
ابتدای کار که به دنيای وبلاگ تازه وارد بودم و سعی ام اين بود که راه و چاه را از هم تشخيص دهم، کارم اين شده بود که به وبلاگ های ديگران سر بزنم و ببينم آنها چه کرده اند. بياد دارم که هرجا می رفتم سخن از حسين درخشان بود و وبلاگش بنام «سردبير: خودم». فکر کنم کمتر وبلاگ نويس فارسی وجود دارد که با اين شخصيت آشنايی نداشته باشد. روی هم رفته وبلاگ بدی نيست، کلی مطلب دارد ولی در عين حال محتوا کم دارد.
اين آقای درخشان که سالها اينکاره بوده و از قرار معلوم يکی از پيش کسوتان مکتب وبلاگ نويسی فارسی است، سايتش را خيلی مردم پسند کرده. برای همين هم هست که ديدار کننده زياد دارد. هرجا که بروی و به هر وبلاگ فارسی که سر بزنی، لينکی به وبلاگ ايشان پيدا می کنی. وبلاگش درست مثل آن مجلات عامه پسند و فيلم های آبگوشتی است که اگرچه مقداری مطلب اينجا و آنجا دارد ولی بيشترش حرف های بيخودی و فحش و بدوبيراه است که بين «حودر» (حسين آقای خودمان) و خواننده هايش در رد و بدل است.
پيش خودم فکر کردم که اگر مشت نمونه خروار است، و وبلاگ ايشان نماينده مشت است، پس وای به حال بقيه که بايستی از اين الگو پيروی کنند. کمی دلسرد شدم.
بعدها بيشتر تحقيق کردم، به وبلاگ های ديگر سر زدم که مايه دلگرمی شد. خوشبختانه همه اش اينطور نبود. وبلاگ های فارسی پرمعنی و ارزنده بسيار است.
يکی از مضرات عمده ای که وبلاگ نويسی برای جوان های ما داشته اين بوده که کارشان به دادگاه و حبس و بدتر از آن کشيده. جوان های ما خلاقيت زياد دارند و از هر راهی برای ابراز عقايدشان استفاده می کنند. زمانيکه روزنامه ها را بستند و روزنامه نگارها را بازداشت کردند، جوانها دنبال راه ديگری برای ارضای عطش آزادی خواهيشان بودند. در جايی خواندم که فارسی زبان چهارم برای وبلاگ نويسی در دنياست. اين خود نشان می دهد که بسياری از مردم ما از روی ناچاری به اين شيوه ابراز عقيده پناه برده اند. وبلاگ های خوب فارسی کم نيست. ولی بطور کلی به دو دسته تقسيم می شوند: درون مرزی و برون مرزی.
آنهايی که درون مرزی اند را بيشتر جوان های زير سی سال می گردانند. بيشتر در مورد مسائل روز جامعه اند. در مورد تنگناها، کمبودها، اختناق. بيشتر پر از گله و شکايتند از آنچه می توانست باشد و نيست و آنچه زندگی را طاقت فرسا کرده است. در بيشترشان حالت اندوه، دل مردگی و نوميدی مشهود است و در اينجاست که من خطر اساسی که متوجه مملکت شده را می بينم. اگر جوانان ما که وابستگی به دولت های خارجی ندارند، تنها ره رهايی ملت و مملکت را بمب و تانک و توپ و موشک بيگانه می بينند، آنوقت است که بايستی فکری اساسی کرد و جامعه بحران زده را دريافت.
آنهايی که برون مرزی اند، بيشتر تنوع دارند. بعضی از آنها مثل وبلاگ حودرند که زياد محتوا ندارند و بيشتر برای تفنن نوشته شده اند. ولی تعداد بيشماری از آنها به بحث های فلسفی و عرفانی پرداخته اند و سعی در جامعه شناسی ايران و ايرانی می کنند که البته از ما ايرانيها بعيد نيست، با آن پشتوانه غنی عرفانی و ادبی. اين آقايان (چون بيشترشان آقا هستند) هم چون در محيط فرنگ قدری آسايش خيال بدست آورده اند و ديگر نبايستی صبح تا شب نگران بازداشت شدن و به زندان افتادن و غيره باشند، و هم بخاطر اينکه از مملکت بدور افتاده اند و تنها راه ارتباط با مام وطن را اينگونه مباحث می بينند، به مباحثی پرداخته اند که به خودی خود گرهی را از معضلات جامعه ايرانی باز نمی کند و جلوی حمله آمريکا و غيره را نمی گيرد. ولی خوب خواندنی است که چالشی برای مغز است که آدم بداند اينگونه افکار هم وجود دارد.
بعضی از اين وبلاگ ها گله مندی هم می کنند ولی گله مندی شان در سطح ديگری است. محتوای آنها جامعه شناسی است که چرا اينجور است و آنجور نيست و چرا مشکل داريم. چون در جامعه ايرانی نيستند، ديگر حرف هايشان هم در مورد مسائل و معضلات روزمره مردم نيست. در مورد کمبود ها و کاستی ها نيست. در مورد نان شب و گرانی و ترافيک و غيره نيست. شايد برای همين هم هست که سخنشان حالت شاعرانه پيدا می کند. که اشکالی هم ندارد. خواننده های خودشان را دارند، رفيق های وبلاگی خودشان را دارند، با هم ديگر مراوده می کنند، در سايت های هم ديگر کامنت می گذارند و غيره. به اين جور وبلاگ ها زياد می روم که هم فال است و هم تماشا.
البته همه وبلاگ نويسان برون مرزی از اين دو گروه نيستيد. برای مثال يک آقای نيک آهنگی هست که به نوشتن خاطراتش در زندان و بعد از آن پرداخته و آخرين باری که سر زدم به قسمت بيست و دوم رسيده بود که ابتکار جالبی است و شايد ديگران هم دنباله رو شوند. معدودی هم هستند که «پروژه» دارند و از وبلاگ بعنوان وسيله ای برای پيشبرد اهدافشان استفاده می کنند که شايد بعدها در اين مورد بيشتر بنويسم.
رويهمرفته بازار وبلاگ نويسی بين ايرانيها داغ داغ است و هرکسی که دسترسی به کامپيوتری دارد به اين کار پرداخته. حالا اين تب تا کی ادامه پيدا کند خدا می داند ولی بستگی به عوامل داخلی و خارجی هم دارد.
بيشتر بخوانيد: اندر فوائد وبلاگ نويسی
اشتراک در پستها [Atom]