۱۰/۱۴/۱۳۸۴
ضيافت شام رئيس جمهور– مردی با جليقه نقره ای
iranian.com .1 را خيلی ها می خوانند. من جزو آن خيلی ها نيستم. هر چند وقت يکبار سری می زنم ولی چيز خواندنی پيدا نمی کنم. البته شايد من در اقليت باشم. بهرحال خيلی ها هم هستند که برنامه های مبتذل تلويزيون را تماشا می کنند و ممکن است چنين برنامه هايی خيلی هم محبوب باشند. دليل نمی شود که برنامه های خوبی باشند. در ديدار آخری چشمم به اين عکس افتاد که در بخش «به هر جهت» iranian.com بود که از قرار معلوم بخش فکاهی اين وب سايت است.
البته به چشم اکثريت ملت ايران (نه آنهايی که مثل بنده در فرنگستان، پشت ميز و در جلوی کامپيوتر نشسته اند) مطلب خنده داری در اين عکس وجود ندارد. شخصی چهار زانو در مقابل سفره نشسته و به تناول شام مشغول است. اين کاری است که اکثريت مردم مملکت ما هر روزه انجام می دهند. چيز عجيب غريبی نيست.
چندی پيش نقدی بر يک کتاب جديد به نام «ما ايران هستيم» نوشتم که موجب اعتراض يک خواننده شد. البته بايستی اعتراف کنم که اين کتاب را نخوانده ام و با توجه به مشغله کاری و اينکه همين حالا کتابهای زيادی بر روی قفسه دارم که دارند خاک می خورند و فرصتی برای خواندنشان ندارم، در موقعيتی نيستم که هر کتاب جديدی که به بازار عرضه می شود را بخوانم. بهرحال اعتراض من به عکس های روی جلد و عنوان اين کتاب و نه به محتويات آن بود. افرادی که متأسفانه تعدادشان کم هم نيست سعی می کنند همه مظاهر «اُمل» بودن در جامعه ايرانی را نفی کنند ويا به مسخره بگيرند. بگويند که اگر شخصی در خانه اش روی مبل و صندلی نمی نشيند، موقع غذا خوردن از کارد و چنگال استفاده نمی کند، از آداب و اصول اشرافی بويی نبرده ويا با آنها نامأنوس است، نمی داند موقع سالاد خوردن از کدام چنگال بايستی استفاده کرد، در حقيقت به «جامعه نوين ايرانی» تعلق ندارد. و کسانی که در شمال شهر به کاپوچينو نوشيدن مشغولند در حقيقت ايرانی نوين واقعی هستند.
اين ايران آلترناتيو که خودشان در تهرانجلس به وجود آورده اند و مدلی از آن را در شمال شهر تهران هم پياده کرده اند را ايران واقعی می دانند و اکثر ايرانی هايی که به کار و کاسبی خود مشغولند و همان هايی هستند که به احمدی نژاد رأی دادند چون او را مثل خودشان ديدند را اُمل و عقب افتاده می بينند. البته نمي شود همه را با يک چوب زد ولي آيا خيلی از همين اشخاص ليبرال و فرهيخته نيستند که دم از دموکراسی، حقوق بشر و آزادی مي زنند. ولي رابطه خود را با آحاد جامعه از دست داده اند؟ فکر می کنيد اگر احمدی نژاد وارد کلبه يک روستايی بشود، بيشتر خودش را در جمع خودی ها حس کند يا ما ايرانی های باصطلاح متجدد غرب نشين و آن ليبرال های تهران نشين؟
اگر کسی کت و شلوار نپوشد، فکل نکند ويا مثل خاتمی آن قباهای شيک و پيک را به تن نکند، مورد استهزا قرار می دهند. البته احمدی نژاد اولين کسی نيست که مورد اينگونه حمله ها قرار گرفته. نمونه اش زياد است. فيدل کاسترو را يک عمر مسخره کردند تا بالاخره آخر عمری به تنش کت و شلوار کردند.
2. شکی نيست که احمدی نژاد از آداب لباس پوشيدن چيز زيادی نمی داند. نمونه اش آن کاپشن های رنگ و رو رفته ای است که مرتب می پوشد ويا تصوير زير که اخيراً گرفته شده.
در همين باره: از وبلاگ another irani online
در همين زمينه: ما ايران هستيم
اشتراک در پستها [Atom]