۱۱/۰۱/۱۳۸۴
کلامی چند درباره مشروعيت نظام
بيش از يک سال است که به طور گاه و بيگاه در وبلاگستان فارسی به سير و سياحت مشغول بوده ام. در اين مدت در مورد فرهنگ وبلاگ نويسی فارسی چيزها آموخته ام. در همين وبلاگستان که قرار است هرکس آزادی بيان داشته باشد و بی پروا به حلاجی موضوعات بپردازد، خودسانسوری خاصی وجود دارد که مطمئناً در جهان وبلاگ نويسی انگليسی وجود ندارد. موضوعاتی است که وبلاگ نويسان ايرانی با اکراه به آنها می پردازند که اين خود به فرهنگ وبلاگ نويسی فارسی بر می گردد. همه سعی می کنند از مطالبی که موجب می شود برچسب های سياسی/فرهنگی/مذهبی خاصی را بهشان بچسبانند اجتناب کنند. همه سعی می کنند در گروهکی عضويت داشته باشند و به مسائلی بپردازند که «کم خطر» تر است ولو اينکه به عقيده خودشان دارند «تابوها» را در هم می شکنند. البته من مطمئن هستم کسانی بوده اند که خواسته اند به مسئله مشروعيت نظام بپردازند ولی با توجه به جنجال های ديگر در وبلاگستان، کسی به حرف هايشان وقعی نگذاشته است. اين را گفتم که انتظارات خودم را پايين آورده باشم. انتظاری ندارم که بحث تازه ای در وبلاگستان شروع شود. با اين همه احساس می کنم که بايستی با اين معضل مقابله کرد.
می خواستم در مورد انتخابات اخير رئيس جمهوری بنويسم که بسيار جنجال برانگيز بود. عده ای تصميم بر اين گرفتند که چنين انتخاباتی مشروعيت ندارد و در نتيجه بايستی آنرا تحريم می کردند. عده ای ديگر هم سعی بر اين داشتند که اين عده را قانع کنند که اگرچه اين انتخابات با ايده آل فاصله زيادی دارد ولی بايستی با رأی دادن به کانديدای اصلاح طلب به عناصر انتصابی و غير دموکراتيک رژيم و در نتيجه به جهانيان بقبولانيم که اين رژيم دموکراتيک نيست و پايه هايش بر رأی مردم استوار نشده است. گروه دوم با بی ميلی در انتخابات شرکت کردند ولی سرانجام بازندگان واقعی انتخابات بودند.
چيزی که مشهود است بسياری از مردم کشورمان آرمان هايی که اصلاح طلبان و طرفدارانشان ترويج می دادند در مقابل آنچه گروه مقابل از آن سخن می گفت که همانا بهبود اوضاع زندگانی و معيشتی آحاد ملت بود را کم رنگ ديدند. زمانيکه گروه اصلاح طلب در مورد آزادی، دموکراسی و غيره صحبت می کرد، بيشتر شنوندگان اش گروه های روشنفکر و فرهيخته داخلی و خارجی بودند. اين گروه همان هايی هستند که به کامپيوتر و اينترنت دسترسی دارند و دنيا را از زاويه ديگری می بينند. طرف مقابل از زبان توده ای استفاده می برد و همين باعث شد که در آخر برنده انتخابات شود.
در اين ميان تنها گروهی که از اين بازی انتخاباتی مغلوب بيرون آمد همان طرفداران اصلاحات بودند. گروه تحريمی با شرکت نکردن در انتخابات خواست ثابت کند که هرگونه مشارکتی در حقيقت بی معناست. چون دست آخر همان کانديدايی پيروز شد که به گفته اين گروه نماينده و سمبل اين رژيم است.
بسياری از اشخاصی که انتخابات را تحريم کردند خود را طرفدار دموکراسی می دانستند. آنها براين عقيده بودند که انتخاب واقعی وجود ندارد. حال آنکه يک مقايسه بين کانديداها تفاوت های بنيادين را در برنامه های ارائه شده نشان می دهد. زمانيکه کانديدای اصلاح طلب بنيان برنامه اش را بر دموکراسی می گذارد، کانديدای اصول گرا سخن از عدالت می گويد. زمانيکه کانديدای اصلاح طلب برنامه اش را متوجه طبقه فرهيخته و روشنفکر اجتماع می کند، کانديدای اصول گرا برنامه اش را متوجه طبقه زحمتکش جامعه می کند که از برنامه های عمرانی خاتمی و پيش از او رفسنجانی بهره زيادی نبرده اند وشاهد حادتر شدن وضعيت زندگی شان بوده اند.
پس برنامه کاری اين دو گروه بسيار متفاوت بود. اين تفاوت زمانی بيشتر مشهود می شود که کانديداهای رياست جمهوری را با گزينش هايی مقايسه کنيم که مردم در سيستم های غربی و به خصوص آمريکا با آنها مواجهند. در سيستم آمريکايی دو حزب دموکرات و جمهوريخواه کانديداهايی را برای رياست جمهوری معرفی می کند که برنامه کاريشان بسيار با هم شباهت دارد و تنها نکته ای که آنها را از يکديگر متمايز می کند روشی است که در پياده کردن اين برنامه کاری پيش می گيرند.
پس به نظر می رسد که در اين انتخابات گزينش وجود داشت، حال آنکه تحريم کنندگان به دنبال چيزی بيش از اين بودند. اکثريت آنها به نظام سياسی که در ايران حکمفرماست عقيده نداشته و ندارند و دليل اصلی تحريمشان هم همين بود. آنها به دلايلی که برای خودشان موجه است از سيستم سياسی ايران نوميد شده اند ويا از ابتدا اميدی به اين سيستم نداشتند. پس راه حل را در نفی کل سيستم می بينند. آنها به دنبال سيستمی هستند که پايه هايش با آنچه در حال حاضر وجود دارد تفاوت دارد. آنها اين سيستم حکومتی را مشروع نمی دانند.
مبحث مشروعيت يک نظام مسئله بغرنجی است. چگونه می توان ادعا کرد نظامی که در حال حاضر بر ايران حکمفرماست مشروعيت ندارد ولی نظام قبلی ويا هر نظام ديگري که مورد نظر تحريمی هاست مشروعيت دارد؟ چه کسانی و از کدام قشر اجتماعی در مورد اين مشروعيت تصميم خواهند گرفت؟
چندی است در وبلاگستان حرکاتی شروع شده که در نتيجه فعاليت هايی است که بر عليه ايران در غرب می بينيم و روز به روز شديدتر هم می شود. اگر در گذشته نگران حمله و اشغال آمريکا بوديم، با وضعيتی که در عراق بوجود آمده اين نگرانی ها تا حدودی رفع شده است. ولی خطر تحريم همچنان وجود دارد که موجب نگرانی همه است.
حال بايستی ديد که چگونه می توان با اين خطر مقابله کرد. آيا راه حل همان است که تا کنون به کار گرفته شده و نتيجه زيادی هم از آن حاصل نشده است. آيا دوباره بايستی به قانع کردن کسانی بپردازيم که با اين نظام مخالفند چون آنرا «نامشروع» می دانند؟
اگر فرض کنيم تعريف خاصی برای مشروعيت يک نظام سياسی وجود دارد، چگونه می توان از رژيمی که مشروعيت ندارد حمايت کرد؟ چگونه می توان گفت که ما به مشروعيت اين نظام شک داريم ولی با تحريم هم مخالفيم؟ مردم آفريقای جنوبی تحريم های بدتر از اين را به جان خريدند چون براين باور بودند که رژيم آپارتايد مشروعيت ندارد. پس چگونه می توانيم جلوی تحريم ها را بگيريم در حالی که در مشروع بودن نظام دو دل هستيم و بيشتر اوقاتمان را به قانع کردن تحريمی ها و مخالفين نظام می گذرانيم؟
بايستی با اين جو که بيشتر در خارج مملکت و در دنيای مجازی به وجود آمده مقابله کرد که اگر فردی کوچکترين دفاعی از حقانيت نظام بکند به شدت مورد هجوم تحريمی ها و مخالفين دوآتشه رژيم قرار می گيرد. آنهايی که سخن از آزادی بيان می زنند بايستی به مردم اجازه دهند که با آزادی حرفشان را بزنند.
ممالک اروپايی و آمريکا که از تحريم سخن می گويند برنامه کاری خودشان را دارند. دلشان برای آحاد ملت ايران نسوخته. پس از گذشت بيش از پنجاه سال هنوز دنباله روی همان پروژه ای هستند که در زمان ملی شدن صنعت نفت شروع شد. خيلی چيزها فرق کرده ولی ايده تسلط کشورهای غربی بر کشورهای منطقه تغييری نکرده است. با رد حقانيت نظام به آنها حربه ای می دهيم که بيشتر حرفشان را جلو ببرند که عاقبتش همان چيزی خواهد بود که سعی می کنيم با آن مقابله کنيم.
در همين رابطه: پرچم يک کشور نشانه مشروعيت آنست
اشتراک در پستها [Atom]