۱۱/۲۱/۱۳۸۵

بی حسی راحت




سيما که مدت هاست نمی نويسد اين مقاله را فرستاده که يکی از بهترين مقاله هايی است که اخيراً خوانده ام. مطمئنم که اگر هنوز می نوشت، در وبلاگش لينک می داد.


مقاله نوشته حميد دباشی ، محقق ايرانی مقيم آمريکاست. مقاله طولانی است ولی لب کلام در اينجاست که می گويد:

For more than five years now, US/Israel and its European allies have been systematically at it inflaming acts of "shock and awe", as the former US secretary of defense Donald Rumsfeld called it, in one place or another, so that now the law of diminishing returns has set in, and the staggering acts of violence in Iraq under the US- led occupation, or the barefaced barbarity of Israel in Palestine and Lebanon cease to register their enormous weight and unfathomable consequences. In other words, the state of war numbs the human consciousness, and thus we fail to respond (for we lack any meaningful language) to the fundamental acts of moral depravity that we witness on a daily basis in Palestine and Iraq in anything remotely resembling a corresponding calibre.

ترجمه:

برای بيش از پنج سال است که آمريکا/اسراييل و هم پيمانان اروپايی آن به طور سازمان يافته در پی برانگيختن تحريکات «شوک و بهت» در منطقه بوده اند، همانگونه که وزير دفاع پيشين آمريکا، دانولد رامسفيلد آنرا ناميده بود. اکنون اين عمليات که در نقاط گوناگون در جريان است منجر به برقراری قانون بازده نزولی شده به طوريکه بار عظيم و پيامدهای غيرقابل ادراک اعمال سرسام آور خشونت آميز در عراق تحت اشغال به رهبری آمريکا ويا وحشيگری آشکار اسراييل در فلسطين و لبنان را نمی توان درک کرد. به عبارت ديگر، اوضاع جنگی هشياری انسان را کرخت می کند و بنابراين ديگر نمی توانيم به رفتاری که اصولاً انحراف اخلاقی هستند و به طور روزمره در فلسطين و عراق شاهد آنها هستيم واکنش نشان دهيم (چون زبانی برای تعريف آنها نداريم).

آمريکا و اسرائيل موقعيتی را در خاورميانه به وجود آورده اند که نمی توان هرگونه اقدام بعدی اين دو رژيم را مردود شمرد. امروز صحبت از موشک های مجهز به کلاهک های هسته ای اسرائيلی است که از قرار معلوم می توانند به استحکامات هسته ای ايران رسوح کرده و آنها را از بين ببرند. ولی در عين حال با پراکنده کردن مواد راديواکتيو در اتمسفر، موقعيت زندگانی ميليون ها انسان را در مخاطره قرار دهند. چنين ايده ای را ممکن است هر انسان عاقلی نفی کند. چگونه می توان تصور کرد که رژيمی، هرچقدر هم غاصب باشد دست به چنين جنايتی بزند. ولی اگر اين دو رژيم تجاوزگر روزی تصميم بگيرند که چنين قتل عامی برای پيشبرد مقاصدشان در منطقه لازم است، بعيد نيست که به آن دست بزنند. چون از هرچه بگذريم، چگونه می توان حمله به دو کشور بی دفاع عراق و لبنان را توجيه کرد؟

زمانی بود با بی باوری و دهان باز شاهد حمله تانک های اسرائيلی به مقر عرفات بوديم. عرفات را می ديديم که رابطه اش با محيط خارجش قطع شده و در پای نور شمع نشسته بود و به اوضاع مصيبت بارش افسوس می خورد. از «جامعه جهانی» يعنی همان جامعه ای که طرفدار آزادی و حقوق بشر است می خواست که اين موقعيت اسفناک را برای مردم فلسطين تشريح کند. دست بر روی اسلحه داشت و هر لحظه برای مرگ آماده بود. مغز با «اضافه کاری» سعی می کرد اين وضعيت جديد را تجزيه و تحليل کند. آن زمان ها مغز هنوز کار می کرد. هنوز کرخت نشده بود. نمی توانستيم باور کنيم که شارون دست به چنين اقدامی بزند.

ولی بعد که جنگ عراق شروع شد و شاهد حملات «شوک و بهت» ارتش آمريکا به مواضع عراقی بر روي صفحه تلويزيون بوديم و می ديديم که خمپاره ها و بمب های هوشمند آمريکايی بر روی شهرها و مراکز تجمع عراقی فرو می ريزند، همه چيز به تدريج معنای خود را از دست داد. نبردی که در دوردست (از ماها) در جريان بود براي مايی که در خانه های امن خودمان نشسته بوديم معنای چندانی نداشت. در همين هنگام نشانه های استيصال بر ما چيره می شد. به جای اينکه پنجره ها را باز کنيم و مانند آن شخصيت فيلم «شبکه» فرياد بزنيم که «خشمگين هستم و قدرت تحمل اين کشتار را ندارم»، در جلوی تلويزيون چمباتمه زده بوديم و به اين قساوت نظاره می کرديم. همه چيز داشت به تدريج معنای خود را از دست می داد و به يک بازی کامپيوتری مبدل می شد.

همينطور زمانی که رژيم اسرائيل به لنبان حمله کرد و به جای اينکه در پی «دشمن ديرينه» باشد، زيربنای يک مملکت مفلوک را از بين می برد، دوباره با بی باوری نظاره گر بوديم. رخوتی بر ما سلطه کرده بود که هر گونه اقدام شقاوت آميز اين دو رژيم زورگو و اشغال گر را قبول می کردم: مخصوصاً رژيم اسرائيل را که به بهانه دفاع از منافع امپرياليستی و اشغال گرانه خود از اربابانش در واشنگتن جواز گرفته تا به جان و مال مردم بيگناه شبيخون بزند و زندگي را بر آنها سياه کند. زمانيکه لب به شکوه می گشايند، برچسب تروريسم و يهودستيزی بر آنها می چسبانند. و اکنون دولت کشور مخروبه لبنان بايستی در کشورهای اروپايی بگردد و کاسه گدايی در دست گيرد. اينست نظام جديد جهانی.

ولی آيا می توان حتی برای يک لحظه قبول کرد که اين حملات خانمان سوز به جان و مال مردم مفلوک لبنان برای رهايی دو مزدور اسرائيلی بود؟ اين حملاتی که مردم لبنان به درستی آمريکايی- اسرائيلی می دانند، آيا برای از ميان برداشتن آخرين سدی نبود که در مقابل يورش بی امان اين دو قدرت متحد به ايران باقی مانده؟ ولی با مقاومت حزب الله و مردم دلير لبنان، اين نقشه ها نقش بر آب شد.

اکنون با موقعيتی که آمريکا و اسرائيل در منطقه به وجود آورده اند، هر اقدامی را می توان قبول کرد بدون اينکه زيادی احساساتی شويم. بدون اينکه زيادی جوش بياوريم. همه گوش به اخبار داريم و هرلحظه منتظر لحظه ای هستيم که جانيان، ماشه ششلول را بکشند و جنگی خانمان سوز از نو شروع شود. ولی اين جنگ آخری در کشور غريب نخواهد بود؛ در خانه و کاشانه خودمان خواهد بود. بمب های ليزری و هسته ای بر همان محله هايی خواهند باريد که به آرزوی ديدار دوباره شان هستيم.

در عين حال، حالت رخوت و سستی در همه ما رخنه کرده است. می دانيم که جلادان در واشنگتن و اورشليم در حال برنامه ريزی هستند. ولی چه می توان کرد؟ چگونه می توان دنيا را و مردم دنيا را از اين حالت «بی حسی راحت» بيرون آورد. بايستی کاری کرد. بايستی کاری کرد...

برچسب‌ها: , ,


نظرات:
اوضاع خیلی بده... خیلی نگرانم...ـ
 
ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]





<< صفحهٔ اصلی
:رأی بدهيد Balatarin

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]

تنها با ذكر كامل منبع ، استفاده از مطالب وبلاگ آزاد است ©