۲/۱۱/۱۳۸۶
!کانادا مملکتی که پول يامفت می دهند
سالها پيش دوستی داشتم که برای دادگاه مهاجرت به عنوان مترجم کار می کرد. در آن زمان که درست بعد از انقلاب بود، خيلی ايرانی ها به عنوان پناهنده به کانادا می آمدند. بيشترشان هم از روش خاصی برای پناهنده شدن استفاده می کردند: پس از اينکه به طور قانونی ويا غيرقانونی از مملکت خارج می شدند، گذرنامه هايشان را درسر راه در توالت هواپيما می انداختند و به محض ورود به فرودگاه های کانادا تقاضای پناهندگی می کردند. اين دوست مترجم می گفت اولين چيزی که اين آقايان پناهنده (چون اکثرشان آقا بودند) ازش می پرسيدند اين بود که از کجا می شود پول گرفت. همه شان هم يک ايده هايی داشتند و چيزهايی شنيده بودند؛ مثلاً فلان کليسا حقوق می دهد ويا فلان موسسه خيريه لباس و غذا می دهد و غيره.
عده ديگری هم هستند که راه های بهتر و پرمايه تری يافته اند.
پ.ن.: هودر به اين نوشته لينک داده بود و موجب شده بود که چند نفری آن را بخوانند. اين خود استقلال وی را نشان می دهد. حالا آيا بقيه وبلاگ نويسان مقيم اُنتاريو هم حاضر هستند در مورد اين کلاهبرداری چيزی بنويسند؟
از اینکه نسبت به موضوعات ایرانیان حساسیت بخرج می دهید در حالیکه دوستان روشنفکر کمتر راضی به طرح مسائل جهانی و کارگری دنیا و حل انان هستند؛ جای امیدواری هست.
د رمورد شهروند هم من همین موضوع را با انان در میان گذاشتم و مطلب کوتاهی هم در وب لاگ فراسی خود نوشتم.آقای دکتر تاج دولتی هم در وب لاگشان مطلب جدی نوشته اند که شنیده ام سر مقاله این هفته شهروند در پاسخ به این نوشته هست. در هر حال کفتگوی سازنده مفید است.
سرتان را درد نیاورم. همه جامعه ایرانی سکوت اختیار نکرده و بخشی از فعالین ان در این مورد حداقل دو جلسه گذاشته اند که به نامه ای منجر شد که از دولت انتاریو خواسته شده که مسولیت خود ش را در این مورد تحقیق کرده و مسولیت توزیع غلط را بهعهده بگیر د
در ضمن اگر مطبوعات ما جدی تر بودند شکی نبود که اعتبار دست و دل بازی دولت لیبرال به نام انان نوشته میشد. واز حق نباید گذاشت من در 3 مقاله به این مسئله اشاره داشتم و مقاله اخر مستقیما در این رابطه بود و خبر این دست و دلبازی لیبرالها را در مجلس نامه های من در ماه فوریه و مارج و آوریل به انان بود.
یعنی هنوز وجدان بیدار در جامعه هست
. شادباشید
سعید سلطانپور
روزنامه نگار
فعال حقوق بشر
www.politicofcanada.blogspot.com
www.kanoun-e-bayan.blogspto.com
I for one, have discovered in the west that these kind of practices are
very common anywhere in the world and are unfortunately part of the human nature and wheather you are from the east, the west the south or the north, in a democratic country or in any other sort of political system, when people can put some money in their pocket, they will do it.
نکته جالب برای من در پايان مقاله بود که اشاره شده بود:
«حرف زیاد است. گلایه زیاد است. مشکلات زیاد است. واقعیت این است که داریم تمرین دمکراسی میکنیم تا حرف بزنیم و انتقاد کنیم ولی این که چه شیوه ای را برای تمرین برگزیده ایم، خود مسئله ای است. جامعه ایرانی تورنتو به کجا میرود؟ گیریم کاری کردیم تا نماینده ای از ما وارد مجلس نشود..»
يعنی اينکه سردبير شهروند ترجيح می دهد که يک شارلاتان ايرانی وارد مجلس شود و اسم اينرا تمرين دموکراسی می گذارد. بايستی به استحضار اين جناب سردبير برسانم که ايرانی ها بيش از صد سال است که دارند تمرين دموکراسی می کنند و جامعه نوپای ايرانی در غربت به اين نوع تمرين دموکراسی که فقط موجب سرشکستگی می شود نيازی ندارد. خدشه ای که اين جناب کانديدا با همدستانش به حيثيت ايرانی های دور از وطن وارد کرده نابخشودنی است.
خدا نکند يک بنده خدايی به ساحت آن قطعه آب در جنوب ايران توهين کند. آنگاه است که اين جنابان وطن پرست رگ های گردنشان بيرون می زند و چپ و راست مقاله می نويسند. ولی هنگاميکه يک شارلاتان بيخ گوششان به حيثيت ايرانی توهين مي کند، جيکشان در نمی آيد. شايد مشکل بزرگتر از اين باشد. شايد کلاهبرداری در جامعه ما عادی شده باشد
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی
اشتراک در پستها [Atom]