۷/۰۶/۱۳۸۶

من اُبنه‌ای ها، ببخشيد دگرباشان را دوست دارم

خب ما يک مقوله کوتاه در مورد احمدی نژاد نوشتيم. به خيال خودمان يک سوال منطقی و اصولی کرديم. از عده بسيار قليلی که اين وبلاگ را به طور مرتب می خوانند خواستيم نور معرفت را بر من بی معرفت بپاشند. هی کامنت ها را چک کرديم، ولی هيچکس کامنت نگذاشت. می شود از اين موضوع نتيجه گرفت که خواسته اند به زبان بی زبانی بگويند «جواب ابلهان خاموشی است.» خب طوری نيست. می ريم سر موضوع بعدی.

چندی پيش جلسه ای در همين تورنتوی خودمان از سوی بنگاه «گذار» يا همان «خانه آزادی» برگزار شد. در اين باره مقوله ای در روزنامه وزين شهروند نگارش شده بود که نظر مرا به خود جلب کرد.

از قرار معلوم در طول اين جلسه يکی از حضار از جناب آقای افشاری سوال می کند که احساساتش در مورد نشستن در کنار يک همجنسگرا چيست. البته من در اين جلسه حضور نداشتم ولی می توانم فرض کنم آقای افشاری در پاسخ به اين سوال چه گفته است. او نظر بسيار مثبت خود را در مورد همجنسگرايان ابراز نموده و با اشاره به سابقه چندين و چند هزارساله همجنسگرايی در ايران، ادعا نموده که برای احقاق حقوق اين جماعت بيدار و مترقی حاضر است از جان مايه گذارد وتا حد هم خوابگی پيش رود.

از سوی ديگر، آقای گنجی که تا چندی پيش در مقابل سازمان ملل دست به اعتصاب غذا می زد، و چندی هم در پی احقاق حقوق زنان بود، به شدت طرفدار حقوق «دگرباشان» شده است. ايشان به همراه سيصد نفر امضاء کننده غير ايرانی از حقوق دگرباشان و دگرانديشان دفاع کرده اند.

آقای گنجی که تا همين ديروز آبش با همجنس بازها (به قول احمدی نژاد اصول گرای کله خر) توی يک جوب نمی رفت، يکهو جهش چندين و چندصدساله کرده و دگرباشان را هم رديف دگرانديشان قرار داده است.

همين فرداست که همه اپوزيسيون ايرانی از کمدهايشان بيرون بيايند و يکدل و يک صدا بگويند که ما مدافع حقوق حقه دگرباشانيم. اين جماعت را از صميم قلب دوست داريم و عقيده داريم که دگرباشان در واقع «تخليه» می شوند و يکی از دوستان خوبمان هم دگرباش است.

والله دروغ چرا، ما که هنوز داريم سعی می کنيم فرق بين «همجنسگرا» و «دگرباش» را درک کنيم. ولی اين دوستان فرهيخته و دگرانديش فرسنگ ها از ما پيشی گرفته اند.

پ.ن.: دوست تحصيلکرده ام خيلی بهتر از من موضوع را حلاجی کرده است:

It was only last year that a famous dissident, who writes petitions defending degarbaashan-e Irani, in his response to a question about the rights of homosexuals in his vision of the free democratic Iran, publicly said that “homosexuality is not an issue for the Iranian people!” How is it that now, all of a sudden, it has become THE issue? It beats me. Could it be that it is fashionable (or profitable for some) these days to defend gay rights and make films about it? It is as if the homophobes of the opposition woke up one day, read their Vogue of Politics magazine and saw that the latest fashion in the homeland politics was to be a gay rights advocate! So now everyone is wearing the gay rights hat, which conveniently hides the bald spot (homophobia) of their democratic future for Iran!


نظرات:
من بعضی موقع ها شديداً تعجب می کنم از برخورد کمی تا قسمتی ارتجاعی شما با مسائل.
کسی که از علی افشاری سئوال در مورد همجنسگرايی را پرسيد من بودم. من به قصد اینکه مسخره اش کرده باشم پرسيدم که در آينده بسيار خوبی که شما برای ایران تصور می کنيد که صدايی خاموش نخواهد ماند آيا شما خود را در این موقعيت می بينيد که به آرشام که کنار دستتان نشسته برای گرفتن حقوق اش کمک کنيد. قبل از همه اینها هم از او پرسيده بودم که از اینکه کنار آرشام نشسته چه احساسی دارد.
افشاری هم جواب منفی داد و گفت که همجنس گرايی را قبول ندارد اما قبول هم ندارد که کسی اینها را بکشد.
حالا اگر در آرشيو وبلاگ من بگرديد باز می بينيد که در اولين سخنرانی آقای گنجی در آمريکا که در دانشگاه ام آی تی اولين سئوال را در مورد حقوق همجنسگرايان را بنده از ایشون کردم و ایشون هم ناجور خراب کردند و ماجرا در وبلاگ ام هست.
بنابر این قربان خواب ديديد خير باشد
تمام این این حضرات هم من بارونی و فلان کونی و يا آنچنان که شما
لطف کرده اید و گفته اید فلان ابنه ای را هم حمايت سياسی کنند
مشکلات کونی ها و بارونی ها و ابنه ای ها حل نمی شود!
در ضمن شما با سياست بازی اش مشکل داری من هم دارم چه کار آن طرف داری که عشققش کشيده کون پسر بگذارد!
 
سبيل عزيز، فکر کنم شير فهم نشدی. پس دوباره بخون. منکه نگفتم مشکل حل ميشه. ولی فکر ميکني براي چی همشون پريدن روي «بندوگون»؟ چرا دست راستی هاي آمريکايي يکهو همه طرفدار همجنسگرايان شدن؟ آيا عاشق جشمهاي همجنسگرايان هستن؟ اينا همشون بودجه شون از يکجا مياد. منم که گفتم هنوز فرق همجنسگرا و دگرباش را نمي دونم. راستي باروني يعني چي؟
 
محمد عزيز
من خيلی خوب شير فهم شدم که شما چه می گوييد. اما در مطلبی که نوشتيد هم کم بی حرمتی به ابنه ای ها و کونی ها نکرده اید.
مثلاً برای خوار شمردن آقای افشاری فرض را بر این گذاشته اید که این آقا به قدری بی مروت است که نه تنها برای
رسيدن به اهداف سياسی اش از همجنسگرايان حمايت خواهد کرد بلکه شايد کونی هم داد.
"تا سر حد همخوابگی با مرد" اینجا برای خوار کردن آقای افشاری به کار گرفته شده است و نقش ديگری در متن ندارد.
اینکه دگرباش کنار دگر انديش قرار بگيرد هم به نظر بنده لزوماً مشکل نيست. اینکه اکبر گنجی بر خوردش با دگر باشی چيست بحث ديگری است.
وگرنه ما در تاريخ فلسفه اینهمه آدم کونی و بارونی دگر انديش حاشيه ای داشته ایم...در غرب و شرق هم نداريم...تا بوده و هست
آدم های بوده اند که خارج نرم های زمان و مکان باهم رابطه های جنسی و داشته اند
و این خارج از عرف بودنشان هم همه جوانب وجودی شان را تحت تاثير گذاشته است.
حالا بحث های فوکويی و این کس و شعر ها را ديگر باز نمی کنم.
اما شما در این متن يک نمه به آدم های با شرف ابنه ای بی حرمتی کرده اید که چه بسا خودشان
از این استفاده ابزاری سياسی شاکی باشند.
بارونی هم واژه ای هست که در دبيرستان های دخترانه از زمانی که دبيرستان دخترانه بوده به نوعی خاصی
از دخترهای ناز می گفتند که عاشق دختر های گردن کلف مدرسه می شدند
من و خيلی از دوستان اما واژه را کلاً به جای لزبين استفاده می کنيم.
راستش درست تاريخ واژه را هيچ کس نمی داند اما افسانه نجم آبادی گويا يک چيز های نوشته است در این باب که من نخوانده ام.
عزت زياد
 
سبيل عزيز، اين نوشته قرار بود طنز انتقادی باشد. درست مثل آن چيزهايی که تو می نويسی. قبلاً هم بهت گفته بودم اشخاص برای من به خودی خود ارزشی ندارند. من بيشتر به روند حاکم در جامعه علاقه دارم. از طرفي گفتم که در آن جلسه نبودم و نمی دانم آقای افشاری چه گفت. حالا به جای آقای افشاری هرکس ديگر که می خواهی را بگذار. می دانم که قرار است به اين عزيزان احترام بگذاريم چون دارند از طريق بودجه آمريکايی به ملت ايران خيانت می کنند. ولی خب، چه کنم. گاهی اوقات کنترل از دستم خارج می شود. من به عنوان يک ناظر که از تمام اين جريانات سياسی/اجتماعی دور هستم، روندی را مشاهده کردم که در اپوزيسيون ايرانی خارج از مملکت شکل می گيرد و در موردش نوشتم. هميشه اينکار را کرده ام. حالا مد شده که همه عزيزان هموفوب يکهو طرفدار همجنسگرايان شوند. به عقيده من آقای گنجی و امثال وی دارند از خفقانی که در ايران برعليه همجنسگرايان وجود دارد استفاده تبليغاتی می کنند. حالا من در مورد خفقانی که در کشورهای ديگر منطقه وجود دارد چيزی نمی نويسم. در ضمن همه مفهوم ها را می شود يک جوری به هم ربط داد. ولی من به شخصه رابطه ای بين همجنسگرايان و گروه های اپوزيسيون نمی بينم. البته تو بيشتر اگاهی داری، ولی در همين مملکت های غربی که همجنسگرايان بعد از سالها مبارزه به مقداری از حقوقشان دست پيدا کرده اند، تا آنجا که من می فهمم همجنسگرايی با خط سياسی شخص رابطه ای ندارد. می توان از همجنسگرايان به عنوان گروهی که تحت فشار هستند دفاع کرد ولی نه اينکه آدم بخواهد از آنها براي پيشبرد اهداف خودش استفاده کند و امضای يک عده غربي را جمع کند که نمي دانند همجنسگرايي در آن منطقه از دنيا يعني چه
 
با سلام
علی افشاری مسئله اش در نشتین در گذار است نه در کنار همجنس گرا ها

یک نکته جالب جلسه این بود که همه شرکت کنند گان از دوستان حلقه ساسان قهرمان بودند.
یک نکته دیگر اینکه ما نفهمیدیم این چه سازمانی است که سازمان ارشا م چه سازمانی است که خود هم جنس گرا ها در ان کمتر شرکت دارند و در مجله ان تا انجا که می دانم فقط ساقی قهرمان هست که معتقد به همه گرائی است .
و اینکه چرا هر کشوری اسم خودش را عوض می کند . مگر اینکه ریگی در کفش ادم باشد .
 
ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]





<< صفحهٔ اصلی
:رأی بدهيد Balatarin

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]

تنها با ذكر كامل منبع ، استفاده از مطالب وبلاگ آزاد است ©